انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

* می خواد قوربون صدقه م بره، نمی گه خوشگلم، نمی گه عزیزم، نمی گه گلم... می گه: خوش بوم،می گه نااااااز... اخ اینایی که کلمه های خودشون رو دارن، اینایی که سلیقه ی خودشون رو دارن ....بعد؟ ذوقم میشه که خوش بو و نازم :)))

** کسایی که به یه چیز توجه دارن، کسایی که تو یه چیز اکسپرت هستن، خرید کردن تو اوون موضوع براشون یه کم سختتره. سلیقه ی خودشون رو دارن، خوب و بد، تیست خودشون رو پیدا کردن... بعد؟ اون روز صبح که داشتم می رفتم پیش هاپو، داروخانه کار داشتم بعد رو میز داروخانه دقیقن دو تا اسپری چلنج لاگوست ِاکو بود، بعد من خیلییی وقت بود دمبالش داشتم می گشتم، نیدونم بوی چی می ده، من می گم بوی لیموترش تلخ می ده، بعد خیلی بوی تابستونه فک می کنم، دوتاش رو خریدم، فک کردم یکیش رو هم می دم به هاپو... بعد اما نیدونستم واقعن خوشش میاد یا نه... من کلن عادت دوش گرفتن با اسپری رو دارم، پیش هاپو که بودم، از همین لاگوسته پیس پیس به خودم زدم، هاپو گفت چققققد این بوش خوووبه ، اسمش چیه که برم برا خودمم بگیرم؟... هنوز برای خودش رو نداده بودم، وقتی گفتم یکی هم برا تو برداشتم، کلی حال کرده بود... هوووم. اولین چیزی بود که مشترک خرید کرده بودم. توو کل زندگیم فک کنم این اولین بار بوده...دفعه ی بعد باید دوتا جوراب یه شکل بخرم... جورابا هم دنیای خووبی دارن


***  می دونی دوست دارم برم از اون ژامبونای گوشت بخرم، نه اینایی که ورقه ورقه ن و شکل کالباسن، نه... اونایی که گوله ای و دورش پوست دارن، اون ژامبون واقعنیا. بعد با یه شیشه خیارشور، حالا هرچی مسا بگه خیارشور شیشه ای خوشمزه نیس، اما من میگم این خیارشور شیشه ایا مزه ی ساندویچ رو دنیاتا عوض می کنن، با یه بسته چیپس و سی چیلی دلپذیر، اها از این پنیر زردا هم می خوام داشته باشه ساندویچمون، اسمش چی بود؟ پنیر چدار. بعدشم نونش نون باگت نباشه، نون تست باشه، اخ نرمیه نون تستایه سه نان. جای کاهو هم کلم خیلی خیلی ریز داشته باشیم. از همون مدلیا که خودم بلدم ریز کنم، خودم که نه البته، رنده المانیه مامان جان، با؟ با گوجه. گوجه هم دایره دایره خرد شه... بعد؟ صبانمون باشه. صبانه ی ساعت ١٢ای. با یه لیوان باواریای مالت...
اه، لعنتی پاشو بیا دیه

**** من دوست ندارم واسه هرکاری که انجام میدم ازم تشکر کنن، دوست ندارم که در واقع انتظار ندارم. مثلن؟ بعد هررر کاری، منظورم اون دسته از کارایی هست که بیش از تحمل خودته و انجامش میدی، یا یه لطفی قاطیشه... واقعن انتظاری ندارم که به زبون بیارن، همین که حس کنم می فهمن، درک می کنن کاری که دارم انجام می دم رو برام کافیه ... حداقل واسه همون کار زیاد و لطف، واسه اینکه دارم همه ی زحمت رو تنهایی انجام میدم و هیچ کمکی هم نمی کنن حداقل دیه نقد نکنن، کمبودها رو بیشتر نبینن...



*****راستش؟ من دوست دارم توی شهرک زندگی کنم. ینی تا قبل از اینکه برم شهرک هاپو اینا هییییچ ایده ای از زندگی تو شهرک نداشتم. بعد انگار دنیای زندگی تو شهرک با بیرونش کاملن فرق داره. سبز بودن محیطش، بعد؟ حتی راحتی لباس پوشیدن توو محیط شهرک. مثلن شوما فک کن مثل سریال دسپرت هوس وایوز، می تونی لباس ورزشیتو بپوشی، هندزفریاتو بذاری تو گوشت بیای پایین. قدم بزنی، بدویی.صبام از سر شهرک گل و روزنامه تو بخری، با یه بطری شیر و پنیرخامه ای و بیای خونه و روزت رو شروع کنی، صبانه تو بخوری...
یوسف اباد و قلهک و شهرک غرب رو هنوز دوست دارم، هنوزم خیابونا و بافت زندگیشو دوست دارم. گیرم شهرک غرب کمتر از بقیه اما دوست دارم هنوز... اما امون از شهرک، امون از ازادی و سبزیه شهرک... بعد؟ لدفن شهرک هم اضافه شه به محله های دوست داشتنیم برای زندگانی

****** همه ی خونه ها باید یه رومیزی چارخونه سفید قرمز داشته باشن

******** ادم باید یکی رو داشته باشه،لابه لای حرفاش و دیگه چه خبر گفتناش، بگه فردا ناهار می خوایم بریم خونه عزیز جون و قراره برامون قورمه سبزی درست کنه... بعد؟ قورمه سبزی فردا ناهار خونه عزیزجون، خبری باشه که میشه بهش داد...
نظرات 4 + ارسال نظر
memol دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 14:13 http://ona7.blogfa.com

میگم تیستتو قبول دارم :)))))) من عااااشق خیار شور شیشه‌ایم...عالیهههه...
پرستو اون محله‌ی دسپرت هوس وایوز وااااای...مگه دتریم بهتر از اونجا؟ لابد میستیک فالز ومپایر دایریز...بعد من نمیدونم کدوم شهرک رو میگید؟ اکباتان آیا؟

:))) مییی سییی تو لطف داری. اوهوم، خیارشور شیشه ای عاااالیه
واااقعن حس شهرک حس خوبیه... نه اکباتان رو نمی گم. اتفاقن خیلی ناخواسته نگاه خوبی به اکباتان ندارم، به ادماش حتی.... حس می کنم مدل دنیا و زندگیشون فرق داره

میرا یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 01:02

من چقدر الان نصفه شبی دلم اون ساندویچه رو خواست پرستو
.منم شهرک رو دوست دارم تا وقتی برای دیدن یکی از دوستام از نزدیک ندیده بودم شهرک رو خیلی برام جالب نبود اما بعد از اون واقعا یکی از محلهای مورد علاقم شد انگار برای خودشون یه دنیای جدا دارن خیلی خوبه

یکی از بههههههترین ساندویچای واسه من این ساندویچ :)
اره دقیقن انگار یه دنیای جدا دارن، تازه من که گارد داشتم اولش و یه حس ترس حتی به خونه های تووی مجتمع... الان یه حس مهربووون که پرره از زندگی و ارامش برام داره... واقعن جای فوق العاده ایه برای زندگی بنظرم :)

میلو شنبه 27 تیر 1394 ساعت 23:16

یه چیز خیلی مهم دیگه هم که میخواسم بگم عه منم منم اینه که ما هم فردا قورمه سبزی داریم :)) الان لوبیاهاشو خیسوندیم ^_^

چه جاااالب خو. :)))
خبر مهمی بود وااقعنی ؛)

میلو شنبه 27 تیر 1394 ساعت 23:15

پرستو گفتی جوراب یاد یه خاطره افتادم کلیییی خندیدم الان.. نوشته بودمش قبلا.. یه جوراب مشکی ست برای خودمون دوتا خریده بودم بعد موقع دادن بهش یه حرکت مسخره زده بودم الان خودم میگم وا اون چی بود که اومدم پستش کردم ولی خودم هنوز خنده امه...

بعد ما الان دقیقا امسال میشه سه سال که اومدیم این خونه ی جدید، اینجا شهرکی نیس ولی مجتمعیه و همینجور که میگی سرسبز.. بعد گاهی به خودم میگم خب برم همین پایین بدوام ولی میبینم گرمم میشه با شال و اینا..


بعدتر من با مهسا کاااملا موافقم.. اصلا نمیتونم با خیارشور شیشه ها ارتبطا برقرار کنم چندبار هی خواستم بگم خوبن ولی نمیتونم.. حس میکنم توش یه عالمه سرکه ی تند افراطی ریختن که هیچم بوی خوبی نداره >_<

راستی پرستو من هربار که پست میذارم یکی میاد میگه عههه چقدر مثل من یا عهه منم این کارو کردم، با خودم میگم خبالا! بعد اینجا تنها وبیه که من هی میگم عهههه منم منم.. بعد میگم نگی با خودت اه اینم که خبالا!!!

اخه فقط باید شال سرت باشه، هرررررچی تنت کنی، اینجا که اکیه. ینی مانتو اینا لازم نی حتمن باشه...
بعد اخه از اون خیارشور سرکه ایا که نه، از این شیشه ای سوپرممتاز مهرام... یه بووی سیر و سبزیه خووبی می ده. البته باز سلیقه یه دوست داشتن این طعم و بویی که می گم، مسا هم دوست نداره خیلی اون شیشه ایا رو :)
بعدتر نه اکیه، من خیلی این حس رو نمی گیرم که یکی بم بگه منم منم... پس راحت باش :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.