انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

این یه هفته ماه رمضون تموم شه، شاید زندگیم به حال بهتری بگرده
سه روزه که پشت هم سردرد بد دارم، یه بی حالیه عجیب... فشارم خیلیییی پایین-ه. یه جوری که انگار اصن فشار ندارم. حالت تهوع... اصن یه مرگیم واسه خودم
ماه رمضون تموم شه، شاید تا اون موقع هاپو هم بیاد. جونو راس می گه: تو که همه ش دلتنگ هاپویی پرستو... 
هاپو می گه من ٥-٦ سال بود بهار نیومده بودم شمال،١٠-١٢ سال هم تابستون... بهار الرژی داره، تابستون هم از گرما متنفره. کلافه و عصبیش میکنه هوای گرم... بعد دقیقن حالا که ما باهمیم، ویلا خریده... هاپو هی بم می گه اومدنت تو زندگیم اتفاق خوبی بوده، ماشینایی که یک سال بود ثبت نام کرده بودمو خبری از تحویلشون نبود رو بم دادن، ویلا خریدم. شوما خوش قدمی خانوم... اصن قرار بود کارای ویلا در حد خرده کاری باشه، الان ٤-٥ ماه همه ش در حال رفت و امدو کار کردنه. اعصابم خرده دیگه. کلافه م از نبودنش. بعد؟ خب اونم که اونجاس بدتر از منه، هم گرما هم رطوبت هم دوری از تهران هم کار هم هزینه، همه ی اینا داره اذیتش میکنه. منم سعیم رو میکنم درکش کنم،نق نزنم...گاهی از دستم در می ره می پرسم که کی میای ؟ اخر این هفته احتمال داره؟ هفته بعد میای؟ بعد جواب میده که پرستو واقعن نمی دونم، شاید بشه شاید نه...داره ٣ هفته میشه که ندیدمش. اصن فک می کنم بخشی از سردرد این چند روزم که خوب نمیشه واسه ندیدن هاپوعه. بس که روانی شدم دیه... 
بعد؟
من همیشه فک می کردم از این دختر خاک بر سرام که زود با یکی اکی میشم. ینی از اینا که رابطه رو شروع می کنن، هستن دیه... خب دوست نداشتم از این مدلا باشم، اما فک می کردم هستم دیه... از همین مدلکیا که طرف مقابل هیچ زحمتی واسه به دست اوردنش نباید بکنه، چون این ادم اگه از یکی خوشش بیاد، خودش هست دیه... اما دوست داشتم حتی اگه از یکی خوشم هم اومد، از این مدلا نباشم که زرتی هستن... ینی نه از اینا که نخوای رابطه و بعد باهاش خیلی حال نکرده باشی طرف هی اصرار کنه ها. نه از اینا نه... از اینا که نمی دونم چطو بگم ...
بعدتر؟ امروز هاپو داشت از یه چیزی حرف می زد، بش گفتم الان با این استایل حال می کنمو خوشمم میاد اما اگه مثلن از همون اول اینطوری بود من نمی تونستم وایسم. ازت دور میشدم... می گه می دووونم... من کلی برات وقت گذاشتم که فرار نکنییییی... گفت تو واقعن وایلد بودی پرستو. 
بعد بقرعان اگه به نظر خودم وحشی گری ای کرده باشم. بنظر خودم خیلی ملو و اکی رفتار کرده بودم حتی... ینی جوونی نداشتم که بخوام وحشی باشم...
بم گفت تو خیلی سرکشی پرستو، خیلی زیاد ... رم می کنی. 
هاپو از اینکه بام چلنج داشته و کوتا میومده تا من رام شم، لذت می برده.می گه: ولی چیزی بودی بنظرم که باید می بودی، وگرنه من اینطوری نمیشدم باهات...
بعد اخه دلم می خواد شوما منو توو اون روزا می دیدید. یه ادم خنثی و عاطفه مرده ی خاک برسری بودم بنظر خودم. ینی فک می کردم ادمیم که بلد نیس عزت نفس واسه خودش نگه داره. اگه داشت اینهمه واسه هیولا صبر نمی کرد که هیولا انقد براش بی رحمی کنه... چند وقته پیش باز هیولا تکست داد، باز ازم خواست باهاش باشم. که چیزی که می خواد، "من" م... بش گفتم اگه باهات باشم، حس می کنم عزت نفس ندارم. از غرور و پرستو بودنم هیچی دیه نمی مونه... گفت همونجوری پرستو واره جایگاهت برام حتی بالاتر. گفتم خودم مهمم، که اگه بیام سمتت واسه خودم اینطوری نیس...
هوممممم... هنوزم گاهی حیرونم. هنوزم گاهی  دلم می خواد برم از هیولا بپرسم چرا؟ تو که خواسته ات از اووووول همون چیزی بود که منم می گفتم، که پرستو باهات اکی ام، اما الان تایم رابطه ندارم، اصن تایم دارم اما نمی خوام. ١ سال دیه وایمیسی بعد بیای بشی دوست دخترم؟ ... این دو خط حرف که حرف خودمم بود لعنتی، پس چرا همون موقع بم نگفتی، نگفتی؟ جهنم. من که ازت پرسیدم، من که همینو پرسیدم، چرا بم نگفتی، چرا بم جواب درست درمون ندادی؟ هی گفتی بعدن حرف می زنیم، الان باید برم و و و.... پرسیدم ازت، تو جواب چرام گفتی اشتباه کردی، می دونی کاش یه جواب دیگه بدی بم. " اشتباه کردم" اون جوابی نیست که من دمبالشم. جوابی نیست که ارومم کنه... شهاب حسینی-ه درباره ی الی راست می گه: یه پایان تلخ، بهتر از یه تلخیه بی پایان-ه
تو؟ تلخیه بی پایانه منی هیولا... 
هووووم... کاش یه جوابی می دادی، یه جواب درست درمون، یه نقطه می ذاشتم پایان قصه مون بعدش می رفتم زندگیمو می کردم.

* جدیدن میدونید عاشق چی شدم؟ عاشق این ورقه های دور کاپ کیک... ینی یه مرضی گرفتم که دلم می خواد این کاغذای خوشگل دور کاپ کیک رو جمع کنم...
همه ی ادما یه چیزی جمع می کنن، ینی عاشق جمع کردن و کلکسیون کردن یه چیزی میشه. بعد از این دیه قرار ندارن بنظرم، دیوونه میشن انگار... جدیدنها دوست دارم بدونم مثلن ادما دوست دارن چی جمع کنن؟ من؟ خب ماگ اولین علاقه ی زندگانیمه. جدیدنها دستمال کاغذی و دستمال سفره هم بهش اضافه شده و جدید جدیدنها این کاغذای دور کاپ کیک... هاپو؟ پوما یه سری کلاه هایی داره که توی هر سالی فقط یه رنگبندی ازش تولید میشه. همون مدلی که اون پوما-هه جلوی کلاه عه... بعد؟ مثلن سال ٢٠٠٠ اگه رنگبندی سفید-مشکیش تولید شده، دیگه سالای بعد اون رنگبندی دیه تولید نمیشه. مثل عاقای اپل، که با هر دیوایس جدید، سری قبل رو دیه تولید نمی کنه...
هاپو عاشق جمع کردن این سری از کلاه های پوما-س... 
بعد؟ کار این عشق به کلکسیونه کردن اشیا، حسه خووبیه... شوماها چی جمع می کنید؟

خب من همین الان به نتیجه رسیدم اصن اصن اصن اعصاب فامیل بابا رو ندارم... ینی اصن ها
مغزم درد می کنه، توو این ماه رمضونی دو بار دور هم جمع شدیم، یکی خونه ی ما، یکی خونه ی عمو اینا انقد ادا و اصول و مسخره ن انققققققد نمی فهمیم همدیگه رو، که واقعن از دیروز دوتا قرص خوردم، خووب نشدم هنو... ذهنم اروم نمی گیره
کلن من ادمی نیستم که توانایی هضم رابطه ی زیاد و شلوغ و جمع شدن با یه مشت ادم چرت و پرت داشته باشم... انققققد امروز واسه هاپو از رفتارای مزخرف و روو اعصابشون گفتم که هنوز ذهنم اروم نگرفته باز... انقد اخه ادما سطحی و کم فهم ؟؟ اخه من متنفرم از قیافه گرفتن، بعد دعوت شدی، پا شدی اومدی. اون وخ واسه میزبان قیافه گرفتی؟ چته خب؟ من اعصاب چشم و هم چشمیو، رقابت و اتو گرفتن و زیراب زدن و تیکه انداختن و کللللللن کار به زندگی یکی داشتن رو ندارم. بعد استایل همه ی هممممه شون همینه...که خب چی پوشیدی، چه جوری حرف زدی، چی گفتی، حالا براش قیافه بیام و بلاه بلاه بلاه
بعدتر این زن پسرعمه ی ما که ٤-٥ سال دهن منو صاف کرده بود و هیییی هر روز بم تکست می داد و ده بار مامانش خواستگاری کردو جواب رد گرفت، حالا زن این واسه من یه جوری قیافه می یاد و حس ملکه بودن می کنه که حالاااا چیییی... بابا جمع کن خودتو... به هاپو می گم باورم نیشه انقد دارم برات حرفای خاله زنکی می زنم، بعد توام داری گوش می دی :))
نیدونم. باید چند روز بگذره این جو-شون و دنیاشون کمرنگ بشه باز برام... 

من یه ادم خیلیییی بغلیم. بعد باید بغل یکی رو لمس کنم تا بگم می تونم باش اکی شم یا نه. ینی شاید خیلی یه جوری باشه این مدل ِ من. مثلن اینکه بگن واااا چطو میشه که بری تو بغل یکی که خیلی باش اکی نیسی؟ خب من اینطوریم. یه سریا باید اول با طرف یه مدت طولانی باشن و بعد تازه باش به بغل برسن، من نه... هاپو بم گفته بود: می دونی تا حالا یادم نمیاد کسی سرش رو توو ماشین گذاشته باشه رو شونه ی من؟ ینی کسی هیچ وخ این جرات رو نداشته و من هیچ وخ با کسی اینجوری برخورد نکردم،این اجازه رو ندادم که تو بیرون بیاد توو دلی باشه، که خودشو انقد نزدیک من کنه، که سرش رو بذاره روو شونه م
بعدتر؟ مثلن من تموم اون یک ماهی که هاپو بم می گفت پرستو تو دوست دختر من هستی؟ من سرم روی شونه ش بود و می گفتم نمی دونم... 
خب من باید بدونم که بغل هم برام همون کیفیت صحبتا و معاشرتمون رو داره... ینی من نیتونم که فقد جذب حرف زدنا و بیرون رفتنا و نزدیکی روح و بلاه بلاه شم... حالا هرچی مدلم غیرطبیعی، که تو چه زود و زرتی با یکی که اشنا میشی، تاچش می کنی و فیلان... اوهوم. من همینم.هر ادمی ویژگی های خودش رو داره. یکی هم جنسگراست، یکی از ادبیات متنفره، یکی ساز می زنه، یکی هم مثه من زرتی می تونه ادمش رو تاچ کنه. که حالا این زرتی تاچ کردنه اگه بقیه چیزا درست پیش نره خب گه می خوره و ادامه دار نیشه...
یه دفعه با هاپو سر یه مسئله ای باید صحبت می کردیم، جدی، بعد رفتم توو بغلش گفتم خب بگو... می گفت پرستو اخه توووو بغل؟؟؟ من هیییییچ وخ حرفای اینطوریمو تو بغل نمی زنم. گفتم با من تو بغلت حرف بزن... با من توو بغلش حرف زد
بغل لحنو نرم می کنه. بداخلاقیتو می گیره... البته هروخ توو بغل هاپوام و داره بام حرف می زنه بش می گم به حرفا توو دوجا نباید اعتماد کرد:
یکی حرفای پامنقلی، یکی حرفای توو بغلی
:)))) 
اهااااا...اینا رو گفتم که بگم بغل واسه من قشنگترین و محکم ترین خونه س. ینی حالا بغل پارتنرو گفتم، بغلای دیه هم همینه... مثلن مامان نشسته باشه، من می رم خودمو تو بغلش جا میدم. یا کنار بابا دراز میکشم دستش رو حلقه میکنم دورم، یا اگه برم خونه عزیزجوون یه تایم طولانی بغلش می کنم... "بغل" مهربونترین اتفاق دنیاس برام...بعد این ویدئو رو دیدم نیدونم کسی اندازه ی من می فهمدش... 
http://hw7.asset.aparat.com/aparat-video/bacfecc125c4f64269d9d86971b823862321605-240p__29833.mp4

احساس می کنم مغزم، ذهنم داره متلاشی می شه... و چطور میشه که یک نفر، می تونه زندگی چند نفر رو به گه بکشه؟ ... اوایل که می رفتم پیش هاپو، می گفت بیا بغلم، بعد یکی دو باری که می رم پیشش، نمی گه بیا بغلم، می گه بیا سر جات... بعد؟ الان اخه کجاییی که بیام سرجام؟ هان؟ انقد دندونامو بهم فشار دادم که احساس می کنم هرلحظه باید ... نیتونم این پست رو تموم کنم. نیتونم...