انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

دوس داشتم با سمی امروز برم بیرون. سمی مریض بود، نشد بریم. خواستم برم ارایشگا یه بند بندازه صورتم، احساس کردم اگه لپ سمت راستمو بند بندازه از درد لثه م بمیرم. پاشدم رفتم دوش گرفتم. سنگ پا استفاده کردن یه جوری شده لذت این روزای حمامم. اخر حمام، می شینم روی در بسته ی توالت فرنگی، از صابون زردالو و شیر می زنم زیر پام، قلقلکم می گیره و مثه دیوونه ها می خندم حتی بلند بلند، بعد سنگ پا می کشم ،پاشنه ی پامو بیشتر...از حمام که اومدم بیرون، کرم جی کف پا زدم، جوراب نخی نازک پوشیدم.پاهای ادم یه جور وولوولک-ه نرمشون می شه....

مامان همیشه خیلیییی زیاد به کف پاش اهمیت می ده. همیشه هم اذیتش می کنم که اگه انقد کرم لایه بردار و نرم کننده و کرمای مختلف به جای کف پات بصورتت می زدی الان پوست صورتت مثه ٢٠ ساله ها بود... 

یه چایی دم کردم برا خودم، چای سبز، برگ به لیمو با چوب دارچین...

بعد؟ فک کردم امروز نوبت کیک براونی-ه. کیک نرم و داغ براونی با بستنی سرد... الان؟ می تونستم ارایش کرده و اماده منتظر هاپوم باشم که بریم مهمونی اما به جاش کیکم توی فر-ه و تو مرحله ایه که بوش پیچیده تو خونه و مامان رفته بستنی بخره...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.