انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

* اصولن وختی همه تو جنبش و حس و حال یه کاری ان، من حوصله ی اونکار ازم می ره. مثله الان که همه دمبال یلدا-ن. وختی سروصدا برا یه چیزی زیاد می شه، من ناخوداگاه عقب نشینی می کنم.بعد تنها تدارک شب یلدای من و هاپو؟ کا***ند****وم با طعم انار-ه :)... بعدشم یه مشت اجیل شور پودری که بعد از س****ک****س تو تخت باهم بخوریم. و حافظ کوچیک-ه رو هم می برم با خودم، سر میز صبانه مون حافظ مون رو هم باهم باز کنیم...



** واقعن تنها چیزی که می خواستم این روزا، خیلی زیاد، بودن با هاپو تو یه جمع یا مهمونی-ه. نیاز داشتم به کنار هم دیده شدن. و راستش؟ یه جورایی می دونم که خیلی توجه ش تو جمع بم خواهد بود و من الان نیاز به اون توجه خیلی زیاد دارم. ٢٥ سالمه و همیشه خودم بودم همیشه. هیچ وخ کنار کسی دیده نشدم، هیچ وخ تو مهمونی چشم کسی تو مهمونی دمبال من نبوده... امروز هاپو زنگ زد که سورپرایزم کنه که بچه جون رفتم کادو خریدم فردا خوشگل کن میام دمبالت ببرمت تولد. یه جور زیاااادی خوشال شدم واقعن... بعد؟ شرایط اکی نی من بشه برم مهمونی حالا :|



*** دلم می خواد یه دونه آی پاد بخرم. 


نظرات 1 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 26 آذر 1394 ساعت 10:01

یبخشید یه سوال دارم تو با این سکس و کاندوم تنها استفاده کردن نمیترسی حامله بشی؟

نه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.