انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

* دارم واسه خودم شالگرد می بافم. یه طوسی که وختی می بافی یه جوره نقره ایه توش انگار... همین شالگردن طوسیم با رگه های نقره ایش و اون دون اناریه که مسا بم داده، یکی هم برم کرم رنگ بگیرم کاموا، اون کرم رنگی که واسه هاپوم بافوندم نه، یه کرم نرمالویی، همون رنگی که سارا کلاهشو بم نشون داد، همین سه رنگ شالگردن فک می کنم کافی ترین رنگ های دنیان. و بقیه شالگردنامو بندازم دور، البته به جز اون صورتی چرک-ه که زرا برام بافونده و اون سفید با لکه های ابی و سبز و صورتی کمرنگ که خاله برام بافونده. بقیه رو باید بریزم دور... و سوالی که باقی می مونه ایا ادم به شالگردن مشکی نیاز پیدا می کنه؟ البته به من باشه دلم یه سبز به رنگ سبز اون ژاکتم دلم می خواد. یه سبز خاص-ه براق...و؟ اینا شالگردن های تک رنگ کاموایی بود. معلومه که دلم یکی از اون بربری قرمز-سورمه ای ها می خواد...با یکی از همون بارونی های کرم تیره رنگش... خدا منو بکشه با این ذائقه ی گرونی که دارم، اه...


** به هاپو تکست دادم:


‏Kalbimi çıkardım yerine

‏‎قلبمو در آوردم از جاش 

‏Kalbini koydum en derine

‏‎قلبمو گذاشتم عمیقترین جا

‏Ağlatma incitme canımı al yerine

‏‎گریمو در نیار ، اذیتم نکن،به جاش جونمو بگیر

‏Ne olursa olsun vazgeçme

‏‎هرچی شد ، شد !  نگذر از من


بعد؟ اشکام ریخ


*** چرا من هی از کارا دلوین بدم میاد. ینی بدم نمیادا، تو چهره ش یه چیزه شیطانی داره بنظرم. یه چیز گرگ مانند که ادمو اذیت می کنه، منو حداقل. یه تمسخر. بعد اما هی عکساشو لایک می کنم.



**** عاقا اگه هاپو بم نمی گفت صبر کن و طاقت بیار تا دندون ط****لا به قسمت ٣-٤ برسه و خوشت میاد بعدش، من بعد از همون قسمت اول بیخیال سریاله می شدم. چقد اون قسمتای سیا بازیش رو دوس داشتم. چقد خووووب بود واقعن.

گاهی فک می کنم شاید فقط زندگیم هنو به قسمت های خوبش نرسیده، باید حوصله کنم یه کم، صب کنم یه کم بیشتر... 


***** می گه باز هوس معده درد کردی که روزه گرفتی؟ می گم نه، خُ دلم خواس این دفعه که از مسافرت برگشتی یه دختر ترکه ای رو بغل کن... گفته دیووونه تو همین الانم دختر ِ بغلی ِ ترکه ای-ه منی... گفتم می دونستم اما می خواستم باز به زبون بیاریش... گفتم دوس داری پوستم چه طعم و بویی رو بده؟ گفته طعما رو بگو... گفتم انبه، نارنگی، انار، گیلاس ژاپنی، توت فرنگی، اجیل برزیلی...

گفته انبه یا نارنگی، یکی از این دو مزه رو بده لدفن...

گفتم کرم مرطوب کننده ی دستم دقیقن با بوی انبه و نارنگی-ه ها، مزه جدید نمی خوای؟ گفته عاشق وختایی ام که می شینی تو ماشین، بعد سلامت رو که می دی، کرم-ت رو از تو کیفت برمی داری می زنی به دستات، حواست هم هست که من به دستای چرب حساسم، کرم دستت یه ذره چربی نداره، عاشق وقتایی ام که بوی مورد علاقه ی منو، انبه و نارنگی رو می پیچونی تو ماشین، بعد که دستات رو با حوصله کرم زدی، با دستای مرطوبت که یه ذره هم چرب نیستن دستمو می گیری می گی خب چطوری عزیزم؟ ... من اصولن کرم دستم رو یه بار قبل از بیرون اومدن از خونه می زنم یه بارم تو ماشین، خیلی. ناخوداگاه و تا کرم نزدم واقعن حال هاپو رو نمی پرسم. خنده م شده از رفتار خودم... از اینکه بوی مورد علاقه ش، همون بویی-ه که تموم این مدت دستام می داد بدون اینکه ازش پرسیده باشم و بدونم...

نظرات 8 + ارسال نظر
انه یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 07:14 http://manopezeshki69.blogsky.com

مرسی عزیزم دومین نفری هستی که جلوجلو تبریک گفتی

قلب-توت فرنگی
:)

سیــــــما شنبه 21 آذر 1394 ساعت 22:01

برای حسیه که من از روزات میگیرم؛
که همش یه گوشه ی روزمو به اینجا وصل میشم.

خب مچکرم و ایتز مای پلژر خانوم
قلب-توت فرنگی

سیما شنبه 21 آذر 1394 ساعت 16:59

نه قربون اون قلب توت فرنگیت.

دروغ چرا...
کنجکاو بودم در موردتون و دلیل اینهمه محبت و لطف رو به خودم نیدونم و البته که ممنون بابتش
:)

وروناک شنبه 21 آذر 1394 ساعت 15:08

اه آره امان از این برق زدنِ ،؛شکل منم همینه ...مچــکرم پرستو جونم، اینم امتحان میکنم.قلــــب : )

امیدوارم برا شوما هم اوکی باشه و این برق زدن و چرب بودنه حل بشه برات خانوم ؛)

وروناک شنبه 21 آذر 1394 ساعت 14:12

پرستو جون یه سوال فنی!

یادمه که گفتی کرم پودر بورژوآ استفاده میکنی، بعد اینکه پوست صورتت هم از نوع چربه، خواستم ببینم چطوره، آیا هنوزم استفاده میکنی، راضی هستی ازش؟! من خودم پوستم اولترا چربه وهنوز نتونستم اون کرم پودر یا پنکیک مناسب پوستم رو پیدا کنم:'( .

من خیلییی راضی ام. با اینکه پوستم چربه اما وقتی از این کرم پودر استفاده می کنم حتی ٥-٦ ساعت بعد هم صورتم برق نمی زنه و روی بینی ام اصن چرب دیده نمی شه، با اینکه پوست بینی-ه خیلی خیلی خیلییی چربی دارم
من هلثی-ه بورژوا رو استفاده می کنم

انه شنبه 21 آذر 1394 ساعت 12:54 http://manopezeshki69.blogsky.com

منم چند روز دیگه 25ساله میشم، مشکلم نداشتن وقته یا بیمارستانم یا خواب

اها خب ایشالا وقت-دار می شی شومام... در مورد خصوصی تون بم بگو با چه اسمی :)
و چند روز دیه تون موبارک خب

سیما شنبه 21 آذر 1394 ساعت 12:00

میبوسمت واسه این پست بو دارت .3>

چاکریم خب
قلب-توت فرنگی
بعد ایا شوما وبلاگ دارین؟

انه شنبه 21 آذر 1394 ساعت 05:06 http://manopezeshki69.blogsky.com

شالگردن جدید مبارک... من اصلا بافتنی بلد نیستم

مچکرم :)
خب منم تا همین یه ماه پیش حتی بلد نبودم میل دستم بگیرم تا اینکه هوس کردم واسه دلبر شالگردن ببافم. بعد یاد گرفتمش... من تو ٢٥ سالگی یاد گرفتم شومام یاد می گیری :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.