انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

* مولانا خوندن خیلی خوووبه، دیوان شمس خوندن خیلییییی خووووبه... کم سن تر که بودم، حافظ می خوندم. ینی حافظ حفظ می کردم. تو اتوبوس، تو خیابون، تو خونه...روزی یه غزل. الانا؟ دلم لیلی مجنون خوندن می خواد. 

** فک می کردم اَ چه همه هی عکس پروفایلش رو عوض می کنه، فک می کردم حتمن دخترای زیادی دور و برشن که براش مهمه هی عکسش رو عوض کنه، هی عکسای متفاوت بذاره از خودش... عکسایی که دل ادمو می بره.... از وختی باهاش اوکی نیستم، از وختی بش محل نمی دمو هیولای قصه من شدم، دیه عکساشو عوض نمی کنه... یه لحظه گریه م گرف. اون تایم باورم نمی شد که توجه من براش مهمه...

*** عشق، ارتعاش خوشبختی است...جبران خلیل جبران

**** اگه این هفته حواسم به خوردنم باشه و خوشمزه جات کمتر بخورم، یه کاسه ماکارانی با سس گوجه ای و تند و پرقارچ و پنیر قول می دم برا خودم درست کنم، قول

***** اون روسری بزرگه از تی تی. از اون مدل هیچ جا ندیدم و چقدم بم میاد :) و دامن و ساپورت زرشکی فک کنم بگیرم یا پوست پیازی... برا؟ مانتوی پشمی-ه قشنگی که دیروز خریدم .... ینی واقعن کاش تولدم بود، به سمی می گفتم که عاقا هدیه ی تولدم بیا اینو بگیر برام بعد ٣٠ تومنش رو هم خودم می دم. گرونه خب واسه هدیه ی تولد  گرفتن...یا کاش هفته ای ده تومن گذاشته بودم کنار، الان می شد بخرمش :| زورم میاد یه دفعه پول بدم بالاش.تو قلک-م هم فوقش ١٠-٢٠ تومن باشه... من اون روسری-ه خوووبو می خوام خب. بعد؟ شال زرشکی اچ اند ام رو مامان برام خرید :)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.