انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

‎ارده رو با شیره ی عسل قاطی کردم،با نون تازه یه لقمه خوردم... نون تازه تعریفش واسه من برا هر نون فرق می کنه. مثلن بربری رو دوس دارم ٣-٤ ساعت بعد از تایمی که از تنور اومده بخورم، سنگک و تافتون رو اما تو همون یه ساعتای اول، فرانسه هم... لواش؟ خیلی نون من نیست و هیچ وخ نتونستم بعنوان نون خوشمزه بهش نیگا نکنم... ارده رو با شیره ی عسل قاطی کردم، یه لقمه با بربری تازه ای که ٣-٤ ساعت تو پلاستیک مونده و نرم شده. برا خودم گرفتم... کِرِم ارده یا نوتلا خوردنشون رو دوس دارم، دهنت رو انگار جمع می کنه...فیلم میبینم. بلو جاسمین... اخ، اخ از خانوم کیت بلانش. ینی استایل مورد علاقه ی لباس پوشیدنه من همینه. از اینهمه رنگ کرم و ملایم واز اینهمه نازکی و سادگی و خوش دوختی و خوش ایست-یه لباساش لذت می برم... به این فک می کردم که برا صبانه ی فردا قارچا رو تفت بدم با کره و فلفل قرمزو ابلیمو تازه... بعد؟ یاد حرف شیوا افتادم. رفته بودم کادو تولدش رو بعد از دو ماه بدم. همینجوری که داشت در اتاقش رو میبست، گفت حمید چطوره؟ بعد من دلم غنج زده بود و صدای لوسم رو لوس تر کرده بودمو گفته بودم خوووبه حمید جونم... بعد؟ خیلی عادی برگشت گفت من با شاهین بهم زدم. گفتم عه! چرا خب؟ گفت نیومد بگیره منو، منم باش کات کردم... بعد جمله ش دقیقن همین بود. بعد حالا نه اینکه الان شرایطشو داشته باشه، یا مثلن فقط به شیوا به چشم سرگرمی نیگا کنه، نه... الان شرایطش رو نداره...بعد؟ الان یک ساله باهمن... یه ماهه رفته تو یه شرکت داره کار می کنه و یه پسره بهش پیشنهاد ازدواج داده و این خیلی کوول بیخیال دوس پسری شده که باهم یک سال رو گذروندن و از اخلاقای هم باخبرن و اصن اینا به جهنم...عاقا شوما ینی ادم متعهد نیستی، ینی نمیشه بت اعتماد کرد وقتی می ری جایی که دو تا پسر هست؟... ینی چی اخه؟! بعد هی دارم فک می کنم ٢٣-٢٢ سالگی سنی نیس که ترس از ازدواج نکردن باشه، هی دارم فک می کنم ادمی که تو دوستی تعهد بلد نیس، تو ازدواج می تونه متعهد باشه؟ می تونه چشمش به دمبال ادم بهتر نباشه؟ و ادما حاضرن همممه چی رو که لازمه ی ازدواجه، شناخت و دوست داشتن و بلاه بلاه رو فدای یه نتیجه کنن؟ فدای ازدواج؟ ادما دیه حاضر نیستن برای هم صبر کنن، به پای هم عاشقی کن... و خیلی کوول گل سرخایی که اقا دومیه داده گذاشته تو گلدون دسته گل سرخ خشک شده ای که شاهین واسه تولدش ب داده... اصن من مغزم رد داده واقعن. من خودم تو جهنم بودم تا ادم متعهدی بمونم، تا ادم خوب و بااخلاقی بمونم. تو جهنم هستم گاهی که نکنه دلم بلرزه، بلغزه... بعد؟ تو هدیه ی تولد و روز تولدت رو با شاهین بودی، چطو پس هدیه دستبند طلا  می گیری از اقا دومیه؟؟؟ و اینکه وختی توورابطه ای با یکی ، این خوده ادمه که اجازه می ده یکی دیه بش نزدیک شه... ادما چرا هیچ ارزشی براشون نمونده؟ نمی دونم شاید من خیلی دمبال اخلاقیاتم. دمبال انسان شریف بودن. 

‎ترجیح می دم فک نکنم، ترجیح می دم به صبانه ی فردامون فک کنم. سوسیس را ریز کردم، سرخ کردم، قارچ و فلفل دلمه هم اماده س. قراره یکی از اون لقمه های خوششششمزه مو درست کنم. سر نون همبرگر رو بالاتر از وسط ببرم، داخلش رو خالی کنم. داخلش سس خردل و پنیر پیتزا بریزم، یه لایه سوسیس،یه لایه  قارچ، یه لایه ذرت، یه لایه فلفل دلمه ای، باز پنیر و درنهایت یه تخم مرغ بشکنم روش. و بذارمش داخل فر.تا هم تخم مرغ بپزه و پنیرا اب شن و هم نونش برشته شه... بعد باید لای فویل بپیچم و با خودم ببرم. فقد نوشیدنی؟ فک کنم اب پرتقال خوب باشه...

‎من سعی می کنم خیلی از ادما و طرز فکرشون ندونم، یه جمله ای از شیوا اون روز تو ذهنمه، فک می کنم کلن این ادم رو تعریف می کنه، لحظه ای که فهمید به هیولا اکی ندادم و نمی خوام باش باشم گفت: اگه از حمید بهتر باشه چی؟... گفت من با هر ادمی هستم، وختی یه ادم دیه توو زندگیم قرار می گیره، فک می کنم کدوم رو انتخاب کنم خب؟ اگه اونی که فقط بخاطر دوست داشتن و حس خوب باهاش موندم ادم معمولی باشه و ادم بعدی بهتر باشه، چی؟ 

‎من؟ ترجیح می دم با کسی باشم که انقد منو کشف کرده باشه که اگه فهمیده باشه ادم گی ام و منو دوست داره، اگه رابطه سالم و درست و بلاه بلاهیه ، مطمئن باشه که می خواد با همین گه باشه و هردیقه با هرکسی مقایسه ش نمی کنه... و هر دیقه مردد نیس واسه جنگیدن و صبر کردن و دوست داشتنم... 

من ترجیح می دم اشپزی کنم و به اینکه نوشیدنیمون گرم یا سرد باشه فک کنم تا همچین چیزایی خلم نکرده...

نظرات 5 + ارسال نظر
پری دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 14:47

داشتم فکر می کردم شیوا کی بود؟ یادم اومد همون همسایه که یهو سر یه حرفی از چشمت افتاد. منم مغزم رد داد از این کارایی که انقد کول انجام داد.
حالا اون هیچی. اصل موضوع این پست اون چیزی بود که برای صبونه فردا درست کردی و دلم خیلییی خواست :| اصن خیلیااا :)) من خیلی این فست فود طوری هارو دوست دارم مخصوصا چیزی که توش پنیر پیتزا و سوسیس و ذرت و قارچ و ... اوووففف ! جدی میگم حواسم از اون موضوع شیوا پرت شد اصن

هاهاهاهااا
اره منم دوست دارم و خوشمزه هم میشه واقعن، امتحانش کن :)

مایا یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 13:03

قربونت پرستو این یک نمونه مجرد بود تازه،این چیزها اونقدر زیاد شده آدم سرسام میگیره نمیدونم تا کی حرص و این چیزا بالاخره یک عده از آدم ها هستن که قیمت دارن دیگه نرخشون هم معلوم_...

ببین من از اینکه رابطه برات تموم شده باشه و بری سراغ کسی مشکل ندارما، اصن دیه نخوای وایسی، دیه نخوای بجنگی برا باهم بودنا و و و... اما از اینکه ادم رو تو اب نمک خوابوندن فک می کنم نفرت انگیزه

مرمر یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 10:55 http://www.m-h-1390.blog.ir

الان پر شده دوربرمووون ازاین ادما..اینا ازعشق دوستداشتن هیچی سرشووت نمیشه..انگار بازار بورس ..هرشرکتی سود بیشتری داد میرن سمتش..با شرکت قبلیه..کات:|
دلم برا اون ادم مقابلشون خیلی میسوزه..خیلی:(
......
اووووف پرستوووو کشتیمون با این غذاهای خوشمزت..من اگه پسر بودم حتما باهات ازدواج میکردم:))))))))))))

اره واقعن انگار همین طوره، واقعن طرف مقابل خیلی طفلکیه، خیلی...
هاهاهااااا...

تیارا یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 05:52

خب من الان ساعت 3:17 ایه گشنم شد این پستت رو خوندم
اتفاقا پرستو این فکر این روزهای منه و همیشه هم به خودم میگم ببین ما با هرکسی که باشیم همیشه یکی بهتر هست یعنی حتی تو اوج دوست داشتن و فکر اینکه این آدم پرفکت ترین و بهترینه آدم های خیلی بهتری از اون برای ما هستن ولی این برای من لااقل اهمیت نداره چون اگه اینطوری بخوام فکر کنم هر سال باید پارتنرمو عوض کنم فکر میکنم همون حس خوب داشتن مهم باشه همینکه باهاش خوشحالی همینکه قلبتو مال خودش کرده...

خب من شربنده ام :))
اره حتمن همینطوره، حتمنه حتمن...بعد می دونی اخه ادم پارتنرشو عوض کنه، همممه یه جاشون می لنگه، بخدا...بعد می گی عه قبلیه فیلان کارو برام می کرد، این مثلن چرا اینجوریه و و و...

میلو شنبه 23 آبان 1394 ساعت 23:20

یه جمله ی خوبی تو یه فیلم بود که گفت
when u are committed to someone, u R not allowed to see perfection in others!
گرچه کاملا یه آدم متعهدم و به قول تو از کسی که دوستش دارم بت میسازم و هیچ رقمه بدیاشو نمیبینم یا نمیخوام که ببینم چون سبکم اینجوریه که وقتی یکی رو دوست دارم همون خدای منه و بس، ولی با اینحال دوستت رو قضاوت نمیکنم چون فکر میکنم لابد این یه سبکی هست که اون میپسنده و تکلیفش رو میخواد روشن کنه توی رابطه هاش و گرچه فالت میده و به قول تو با یکیه و همزمان از کس دیگه هدیه میگیره ولی خب کی میدونه توی فکرش چی میگذره...

اوهوم، ما نمی دونیم تو فکر ادما چی می گذره...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.