-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 تیر 1394 02:40
* let it be از Beatles رو بشنوید ** یه حسه جدیده، من دیگه مومن به روزه نیستم... خیلی برام فرق نمی کنه روزه بگیرم، روزه نگیرم... چرا؟ هاپو راست می گه، ماه رمضونم مثل عید "بو" داره... هنوزم واسه من بو داره، اما اون مسر بودنه رو دیگه ندارم. اون حسی که سالای پیش، پیش تر، پیش ترتر موقع پریودیم دعا دعا می کردم که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 تیر 1394 15:25
**** ١- هاپو ازم سوال کرده که تولد ملکه س، هدیه چی بگیرم؟ گفتم یا کفش بگیر براش، اسکچر... چون ملکه اهل بیرون رفتن و پیاده رویه و اگه یه کفش خوب نداره براش یه اسکچر بخر. یا براش ساعت بگیر. سواچ لدفن... بام روو ساعت به توافق رسیده. رفتیم و یه ساعت سفید سواچ- یکی از ساعاتای مورد علاقه ی من و هاپو، سفید بودنه و سواچ بودنه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 خرداد 1394 14:39
* موقع غذا خوردن، هاپو مثه یه مامان می مونه واسم. از هرجای غذاش که دلم بخواد یا جای خوب غذاها رو من برمی دارم. اضافه ی غذامو هرچقدم بد و قرو قاطی خورده باشم، می خوره. در حالیکه مثل بقیه ی پسرا نیس، ینی یکسری وسواس های تمیزی خودش رو داره و مثلن مثه خیلی از پسرا که اکیه براشون از دهنا دوستاشون بخورن مثلن، اینجوری نیس...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 خرداد 1394 00:39
عمو خسرو برام تعریف می کرد که: یه پسره زندانی بوده، حکم اعدامش قرار بوده فردا اجرا شه. مامانش میومده ملاقاتش. روزای قبل اجرای حکمش به مامانشمی گه: من می خوام فردا فرار کنم از زندان، توام دیگه نیا ملاقاتم و نیا اینجا خبری ازم بگیر. تا اینکه وقتی اوضاع اروم شد خودم میام بت سر میزنم مامانه می ره و فرداش پسره رو اعدام می...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 خرداد 1394 12:21
* gap یه لباس زنونه داره، یه پیرهن؟/ بلوز؟ از این مردونه ها که زنونه س، شومیز ینی... بعد اسم کارش رو که دیدم مرررردم، دلم خواست داشته باشمش...اسمش: boy friend shirt بود...خرررررر. از اینا که یقه مردونه س بعد تا باالا دکمه می خوره. راس می گه خو...بخاطر اسمش خر شدم داشته باشمش. چرا بر نداشتمش؟؟؟ :/ ** خیلی وختا شده در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 خرداد 1394 17:22
* گاهی یک موضوعی رو من تجربه کردم، یک اتفاقی رو. بعد؟ درد دار بوده. انقد درد دار که همه ذهنم رو تحت تاثیر خودش قرار داده... وختی می بینم که یه دوستم، یکی از نزدیکام که برام مهمه تو اون شرایط قرار گرفته، ذهنم درد می گیره... دست خودم نیس، انقد اون ادم برام عزیزه که دردم میاد از این شرایطی که توشه، شایدم نفهمه ها خودش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 خرداد 1394 01:22
* یکی از چیزایی که من و هاپو داریم و بش پوئن مثبت می دم اینه که فاصله ی خونه هامون رو هم میشه پیاده رفت-خیلی نزدیک نیست ولی میشه- و ١٥ مین بیشتربا ماشین راه نیس... یکی از روزای سرد زمستون بود، صبش قرار بود برم خونه هاپواینا، گفتم که ماشین ندارم امروز و می خواست بیاد دمبالم که گفتم می خوام یه کم پیاده روی کنم و پیاده...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 خرداد 1394 01:12
* وای این اهنگ "هیس...معلومه کجای؟" ... ** داشتم فک می کردم عه، چه خوب که دلیل خوشالیه این روزام فقد خوراکیا نبوده *** من یه ادمیم که ذهنم همه ش می جووره... هی به یه سری رفتار ادم مقابلش گیر می ده، هی فک می کنه فک می کنه که چرا این رفتارو داشته؟ من ادم ساده گذشتن از کنار رفتار ادما نیستم، پارتنرم مخصوصن......
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 خرداد 1394 00:50
* خودش می دونه که hype-ه منه ** دلم خوراک زبون می خواد با سس خامه و قارچ... *** خوشالیه امروزم؟ زنگ زدم دارم باش حرف می زنم، می گم اومدم کافه ناهار بخورم، گفته اکی. منم خونه م. فک کردم خب طبق معمول هر روز کارش تو ویلاش تموم شده و اومده خونه ی خاله ش و می گه خونه م... گفتم اکی... گفته پرستو؟ گفتم جوونه پرستو؟... گفته...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 خرداد 1394 02:12
* امروز؟ هوس اون اش دوغایی رو که کردم که با ماست چکیده گوسفندی و رو اتیش تو شهریار درست می کردیم... همون وختا که عاقاجون زنده بود. اصن جوجه با لوبیاپلو خوردن من از همون موقع شروع شد، از همون شهریار رفتنا... که عزیز جون واسه ناهار هم پلو ساده و جوج برمی داشت هم لوبیاپلو. بعد من جوجه مو با لوبیاپلو می خوردم. با کره ی...
-
ستاره ی اخرم تویی، مسام 3>
چهارشنبه 20 خرداد 1394 16:49
* می گن اگه می خواین شخصیت واقعنی خودتون رو بشناسید، نگا کنید ببینید به ادما چه حسی می دید از خودشون... ینی مثلن رفتار و حرفای من درباره ی مثلن سمی چه جوریه و سمی از طرز برخورد من با خودش، چه حسی از خودش می گیره- بیتر بلد نبودم منظورمو برسونم :)- بعد؟ اینو که خوندم حس کردم من یه شخصیت بیشعوری باید داشته باشم و ادم گهی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 خرداد 1394 01:41
* عاقا بلوز گل گلی و دامن جین ال سی وایکی کی بود؟ یکی اون روانویس سرخابیمو بیاره تیک دان-ش رو کنارش بزنم... خاله جان امروز برام از استانبول خریدتشون :))... بعد با فیس تایم داشت باهام صحبت می کردو دونه دونه جلو گوشی گرفته که ببینمشون. مچکرم تکنولوژی... بعد خب می میرم تا خاله جان برن انتالیا بعد بیان تهران که :/ من بلوز...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 خرداد 1394 13:32
* یکی از چیزایی که ذهنمو درگیر کرده اینه که: چقد حرفام، سلیقه م، انتخابام، دنیای شفاهیم و انتزاعیم شبیه دنیای واقعنیمه... ینی چی؟ ینی چقدر وقتی به یه چیزی تو کلمات، تو ذهنم می گم خووب، چقد عکسایی که نشون می دم-حالا لباس، فضای اتاق و ظرفاو...( عکس مال خودمم نه) و بهشون می گم خوب، عالی... چقد خود ِ من انتخاب هام شبیه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 خرداد 1394 22:03
* دماغم رو هل می دم تو لباسش، می گم این کدوم بوت-ه؟ می گه اوووم، فک کنم دیروز از ورساچی مشکیه زدم، بویه اون مونده... چشمامو می بندم می گم: ورساچی مشکیه رو از ابیه بیشتر دوست دارم می گم راستی عطرت رو واقعنی دوست داشتی؟ می گه اررررره، خیلیییی زیاد می گم نگفتی دختره رفت پولمو ریخت دور؟ گفته نه اصصصصن... اتفاقن شد یکی از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خرداد 1394 15:17
* همیشه از دخترایی که ارایششون خط چشم و ریمل و یه ذره رژگونه و labello عه البالوئه خوشم اومده... اکچولی از دخترایی که این ارایش بهشون میاد ** http://gagclip.com/2015/04/29/10-ugly-things-awful-men-do-to-their-partners/ *** http://gagclip.com/2015/04/30/10-ugly-things-awful-wives-do-to-their-husbands/ *** ستاره ی ٢ و ٣...