بابای من ترجیح می داد پسر بهتری داشته باشه تا دختر خوبی. البته ترجیح تر می داد دختر نداشته باشه کلن . ترجیح می داد حالا که دختر داره، قبل از ٢٠ سالگی شوهرش رو می کرد ُ گورش رو گم می کرد از خونه ش.هر روز صبح که از خواب بیدار می شم، اولین فکری که به ذهنم میاد اینه که توی این خونه اضافی ام... هر روز اولین فکر صبحم رو با غیظ قورت می دم جوری که فک-م درد می گیره و روزم رو شروع می کنم...
بابام پسر خیلی خوبی نداره، اکچولی پسر ارومی نداره.شیطون-ه و از ١٧ سالگی یکی می خواد گند کاریاشو جمع کنه. بابای من غصه می خوره که چرا پسرش باهاش رو بازی نمی کنه، چرا نمی دونه چیکا می کنه، کجا می ره با کی می ره. بابای من گند زده به تربیت پسرش...
ناراحته چرا پسر بزرگش اینطوریه و من دختر اروم و بی حاشیه ایم تو خونه و از من بیشتر بدش میاد. ناراحته بخاطر گندکاریای پسرش، دعواش می کنه گاهی اما بنظرش خب اکیه، پسره.اشتباه می کنه...بخاطر اشتباهات پسرش، منو هم قاطی دعواش می کنه. به من بیشتر بدوبیراه می گه و ترجیح می ده باور نکنه اشتباهات پسرش رو و ایمان داره به اینکه من گه زیادی خوردم تو زندگیم.و از دلش نمیاد فقط به پسرش بدوبیراه و چرت و پرت بگه...
و مطمئنه اونی که یه روز به دردش می خوره، یه روز هواش رو خواهد داشت، پسرش-ه و دختر یه اتفاق مزخرف تو دنیا-س.و
واقعن نیدونم چقد بتونم ادامه بدم... چقد...
این قسمت : حالا که دختر داره، قبل از ٢٠ سالگی شوهرش رو می کرد ُ گورش رو گم می کرد از خونه ش.هر روز صبح که از خواب بیدار می شم، اولین فکری که به ذهنم میاد اینه که توی این خونه اضافی ام... هر روز اولین فکر صبحم رو با غیظ قورت می دم جوری که فک-م درد می گیره و روزم رو شروع می کنم...
شرح حال منظرم هست :) قسمتى که دوست دارم تا همیشه نادیده ش بگیرم .. ترسى که همیشه کنارم هست و خیلى شب ها خودش دیده که اشک ریختنم واسه اینه و خواسته از دلم دراره که اینطور نیس ولى روز بعد باز حرفش پیش میاد ...این واسه منى که تا بیست و یک سالگى دست از پا خطا نکردم بدترین جبر ِ ... اشکمو دراوردى با این پست ...
اخ...ینی واقعن جز اخ نیدونم بگم و من ه واقعن تا ٢٠-٢١ سالگی هیچ غلطی نکرده بودم و تممممموووووم این حرفا باهم بود.و الان هم هست...
چه بدونم، من خیلی دردم میاد از این موضوع، خیلییییییییییییییییی
و متاسفم واسه اشکات، اصن نمی خواستم اینطور شه
خب راستش حرفات واسه من سنگینه،درسته بعضیا پسر دوستن یا دختر دوست ولی فک نکن از تو بدش میاد.دختر محاله پدرت از تو بدش بیاد.خودشم میدونه این دخترشه که در نهایت از روی ترحم،عشق یا هرچی دستشو میگیره،خودش میدونه حتی اگه با دخترش خیلی اکی نباشه
منم خیلی دوس دارم حرفی که تو می گی درست باشه اما واقعن همینیه که می گم...
واقعن، واقعن، واقعن...
بیخیال پرستو
خیلی آرزو داشتن دختری به خوبی تورو دارن
پدر است دیگر ....
;-)
هیچ کس همچین ارزویی نداره دختری مثه من داشته باشه، هیچ کس...