* از وختی پاییز شده رنگ لاکم یا قرمزه شیشه ایه یا زرشکی یا دون اناری یا یه رنگی که حتی خودمم اسمشو بلد نیستم. احساس می کنم رنگ دیگه ای دوس ندارم واسه این هوا. بعد می خوام برم برام طرح بربری رو بزنن، چون باز توش زرشکی داره. و درسته که همممه دیه این طرح رو زدن و خیلی زیاد و فیلان،اما مهم اینه که ترکیب کرم و زرشکی داره و من این ترکیب رو دوس می دارم...
راستش از رنگ لاک گفتن چرت بود، اخرین چیزی که از نوشته های سارا و نیگولی یادم بود رنگ لاک بود، منم از رنگ لاک نوشتم...
اما از وختی اون واقعیت/ خاطره/ گه؟ رو صبح وختی داشتم واسه سوپ هویج خرد می کردم شنیدم، هنو گرمم نشده... رفته بودم زیر دوش اب گرم و هنوز موهای بدنم دون دون بود... همیشه می دونستم خاله جان زندگی-ه متفاوت و سختی داشته. اگه یه روز بخوام کتاب بنویسم از زندگیه خاله جان می نویسم.٤٤ سالشه و من فک می کنم اندازه ی ده تا ادم اتفاق افتاده تو هر ساله زندگیش... وختی گفت به جون ایلیا و ایلین بعد از ٣٠ سال تو اولین ادمی هستی که دارم بت می گم، که به مامانت هم نگو حتی، وختی شنیدم مردم براش... دلم خواس می تونستم برم دخترک ترسیده ی ١٦ ساله رو بغل بگیرم. زن ٤٤ ساله ی امروز رو که چقققققد درد و اتفاق جمع شده تو قلبش، چطور این همه رو داره یدک می کشه...
هنوز سردمه...
اوه تو چه خوب همه ی اینارو میدونی دختر :)
قلب-توت فرنگی
پرستو؟؟؟
من اومدم ازت بپرسم رنگ_ مرجانی چجور رنگی؟!
امرزو توی یک ژورنال خوندم ولی هیچی به ذهنم نرسید...
ینی اجری، در واقع ترکیب صورتی و هلویی-ه مایا جان :)
پری
عزیزم
حتما خیلی اتفاق سختی بوده :(
پوووووف.خیلی خیلی