من وقتی بحثم میشه، تو لحظه اون ادم برام خیلی مهم تر از موضوعه مورده بحثه... خیلی واقعی به یه بی تفاوتیه محض در مورد اتفاقا افتادم. و خیلی واقعی به ارزش حضور یه ادم پی بردم تو زندگیم...اصن برام مهم نیست تو لحظه که حرف من اثبات شه. حرف من به کرسی بشینه... اصن ادم گیر دادن نیستم. بودم، الان نیستم...
به یه مرحله ای رسیدم که همه ی ادم ها یکسانن، به یه مرحله ای رسیدم که جای اینکه ادمم رو عوض کنم، خودم باید بلد باشم با ادم مقابلم رفتار کنم. والا همه ی ادم ها یکسانن. همممه ی ادم ها یکسری اخلاق بد دارن، یکسری اخلاق خوب. یکسری اخلاق خیلییی بد، یکسری اخلاق خیلییی خوب. و من اگه بلد نباشم اخلاق خیلی بده ادمم رو مدیریت کنم، باید بعد از هر ٢-٣ ماه که اخلاقای بد و بدتر توو رابطه دیده میشه، رابطه رو ترک کنم و تموم عمر در حال تغییر پارتنر باشم. یه ادمی خسیسه، یه ادمی بددهنه، یه ادمی عصبانیه، یه ادمی گیره، یه ادمی تنبله...
و من اعتقاد دارم همممه ی ادم ها یکی از این اخلاقای بولد گه رو دارن. و ادم ها رو نباید بخاطر اخلاق های بولد گنده شون رها کرد...
دیروز با هاپو بحثم شد. تالا توو این یه سال ٤-٥ بار بحثمون شده و من واااقعن حتی بنظرم یه موردش هم جای بحث نداشته. ادما باهم حرف می زنن، و قلب همدیگه رو در مورد هم باید بدونن. پشت تلفن بم گفت یا امروز می ریم یا هیچ وخ نمی ریم. من واقعن از روی لجبازی نه، حق انتخاب بم داده، یا امروز یا هیچ وخ... گفتم اوکی امروز با این حالت بات نمیام پس هیچ وخ... نه ناراحت شدم، نه حرص خوردم، نه عصبی...
هاپو گفت اکی حالا که می گی من فیلان اخلاق رو دارم، پس حالا فیلان اخلاق رو بت نشون می دم... من؟ خیلی ملو و یواش بودم این ور. اما از قدیم گفتن تو بحث حلوا پخش نمی کنن. گفتم ادمت رو اشتبا گرفتی، من کسی نیستم که وایسه و یه سری چیزا بهش نشون داده شه... هاپو بحث براش بحثه. و انگار تو بحث براش فقط برنده شدن مهم میشه. مهم تر از من... من فک می کنم هزارتای این بحثا و برنده شدنا فدای یه تار موی ادمم. برنده شدنش ماله تو... تو برام مهمی خره
این اخلاقم براش غیرقابل باوره. اینکه تو اوج بحث، تو موضوعی که مطرح کردم و انجام ندادیم و و و، حال خودش برام مهم تر از هر چیزه دیگه ایه...
راستش؟ من می خوام تو بحث حلوا پخش شه. اتفاقن فقط تو بحث باید حلوا پخش شه...
تلفن رو قطع کردم، یه نفس عمیق کشیدم بش تکست دادم: من نمی خوام مدل حرف زدن تو باعث بشه من جوری حرف بزنم که نمی خوام، تو می تونی عصبانی باشی، می تونی بی رحم باشی. من اینجام تا تو اروم شی... و حتی می تونی باور نکنی اما من همین الانم می تونم قوربون چشمای هاپوییت برم...
من این بحثا و حرفا انقد برام مهم نیستن که بخاطرش زرت و زرت هر حرفی به ادمم بزنم، ادمم می تونه بزنه، من اون نیستم. من ادمی نیستم که رفتار ادما تاثیر بذاره رو طرز فکر خودم و باعث بشه حرفا و رفتاری رو کنم که اون لحظه باورم نیست... واقعن این موضوع ارزش این رو نداره که ادم یه سری چیزا بهم بگه... و من نمی خوام حس عصبانیت اون ادم، کنترل منو ازم بگیره و باعث شه همه خووووبیا و لطفا و عشق ها و مهربونیاش رو فراموش کنم... اون ادم می تونه بی رحم شه و موقعی که صداش می کنم جای جونم های کشدار بم بگه بله، اما من نمی تونم هاپو جونم صداش نکنم. حتی توو همین شرایط...
من اعتقاد دارم مهربونی، صلح داشتن و ارامش هر ادمی رو می تونه تسلیم کنه... من ترجیح می دم وسط بحثام با هاپو حلوا پخش کنم. وسط بحثام بیشتر از هر وخت دیگه ای قوربون صدقه ش برم و بذارم باور کنه که بودنمون، خودمون، مهم تر از هر چیزیه... دوست داشتن باید یه قدرتی داشته باشه دیگه، نباید؟
انقد که اخر شب دیه طاقت نیورد در جواب هاپوم نگه جاااان... تو سری خور نباشید، حرفاتونو قورت ندید اما داد هم نزنید، ادما وختایی که داد می زنن حرفای همو نمی شنون فقط گوشاشون درد می گیره...اگه حق باهاتونه حرفتون رو بزنید، توو سری خور نباشید اما مردا به یه جوجو نیاز دارن که بگن من این حرفو زدم، هنوزم عقیده م این حرفه و تو عصبانی ای؟ اکی تو اشتبا می کنی عصبانی ای اما من قوربون عصبانیاتم می رم... وختایی که عصبانید بیشتر همو بغل کنید، بیشتر همو تنها نذارید...بیشتر ساکت باشید... ادم فقط چون بحث شده و باید بحث کنه که شلوارشو نمی کشه پایینو رو هم نمی شاشه که... اگه یه دفه ادم اینکارو کنه، تو هر بحثی و هر دفعه ی بعدی بیشتر باید بشاشه بهم... ادمتون، ارامشتون مهم تر از برنده شدن باشه براتون
و من اینجا به افتخارت از جام بلند میشم صدای کف زدنم میاد پرستو؟؟؟؟
عالی هستی تو خب نتونستم از این پست شات اسکرین نگیرم...
ولی میخوام بدونم چجور چقدر چی رو تمرین کنم تا بهش برسم کمک لطفا...
خب مچککککرم و شوما لطف داری مایا جان ...
من خودم وقتی می بینم که ادمم اون ویژگی های انسانی رو داره، جاهایی که خیلی راحت می تونه بپیچونتم، ازم سواستفاده کنه و و و اینکارو نمی کنه و می دونم و مطمئنم که دوستم داره و منش مردونه داره، و برام چیزی کم نمی ذاره. نه در مقایسه با دوس پسرایه دیه، نه. در مقایسه با خودش. در حد خودش . خب؟ من می تونم توو لحظه تیز نشم. می تونم چشمامو نبندم و بد نشم... و حالا اینو تعمیم بده به دوست.به دوستی که می دونم پشتمه، حسودی نمی کنه و و و و حالا یه اخلاق بد داره، یه اخلاق گنده ... واقعن یه لحظه هایی دردم میاد منم، یه لحظه هایی نمی دونم چیکا کنم. اما فقط فک می کنم من باید طرز فکر و اخلاق خودمو داشته باشم ، و من از چیزی که همییییشه متنفرم از بین رفتن حرمت هاست و مهم نبودن ناراحتیمون تو بحث، ینی انقد اینکارو کرده باشیم که برامون وختی ادم مقابلم ناراحت شه دیه خیلی مهم نی... خیلی حرف زدم و خیلی چیزایی که باز می خواستم بگم موند
خیلی خوب نوشتی
عالی رفتار کردی
کاش همه بتونیم
چاکککریم :)
ممممم؛چند تا تاییدیه تپل بزارم برا این پست خوبه ؛ها؟؟؟
ارتباط بخواد مبادله ای باشه؛ پوووووف میریزه سر یکی دو ماه.
مچککرم خب :)
اره واقعن همینطوره، موافقمتون
این پسته یه کم درد داشت برام
چون من دقیقا همونجوریم که نوشتین نباید اونجوری بود .
من خیلی بد عصبانی میشم . آدمیم که اصلا کلمه ی زشت بلد نیستم بگم ولی فوق العاده بد عصبانی میشم و تو عصبانیت کور میشم نمیبینم کی جلومه .
هاپو کلمه ی زشت می دونم خیلییی خوب بلده، اما با من تالا استفاده نکرده. ینی واقعن برام قابل قبول نیس شنیدن فش و اینا... اما خب ادم توو دعوا حرفای تیز و برنده می زنه...نمی خواد گوش کنه حتی که براش توضیح بدی... همین، همین چیزا بده. اشتباهه
منم خیلی بلد نبودم، تمرین کردم...