*من خوشبخترین، دختر ِ بدبخت ِ روی زمین-م
** اخیش
*** تو راه خونه بردتم برام بستنی قیفی خریده. گفته چه طعمی؟ گفتم یکیش شکلاتی، وانیلی واسه خودتم از اونا که شربت پرتقال داره، که از ماله توام من بخورم. اهنگ امید رو با صدای بلند، اکچولی خیلی بلند گوش کردیم. با سرعت رانندگی کرده، یهو می بایست ترمز می کرده، ترسیدم، سرم رو بردم پایین روی پاهاش، صدای اهنگ خیلی زیاد بود، صورتم رو اوردم بالا، صورتش رو نیگا کردم. لباش تکون خورد، صداش نمیومد. لباش تکون خورد گفت: نترس...
صاف نشستم، چشمامو بستم، گذاشتم امید بخونه:
کی رود از خاطر ِ من اخرین بوسه شبی در زیر باران...
صاف نشستم، چشمامو بستم، پشت چشمام حرکت لباش هی تکرار می شن: نترس...
سلام پرستو جون
وبلاگ خیلی زیبایی داری عزیز دلم
منم متولد مرداد هستم
از خدا می خوام هر چی اتفاق خوبه برای تو و هاپو بیفته
قلمت بسیار تاثیرگذاره.
منم یه زمانی می نوشتم ولی الانا دیگه کمتر وقت دارم
انقده به وبلاگم سر نزدم که پسوردشو یادم رف اصن .
مراقب خودت باش گلی جونم
بوس و قلب و توت فرنگی (به قول خودت)
سلام :)
مرسی خانوم شوما لطف و محبت دارید به بنده...و مرسی واسه ارزوها و انرژی های خوبی که برام می فرستی د،
مررررسی واقعن
قلب-توت فرنگی :)
همه ی ما خوشبخت ترین دختر بدبخت زمینیم..
تناقص .
اوهوم...شاید
بستگی داره که خوشبختیامون رو تو اووووووووووج بدبختی میبینیم یا نه...