انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره


* هومممم... اینکه من میشینم و چیزایی که می خوام رو بدون اینکه قصد خرید یا توان خریدش رو الان داشته باشم. انتخاب می کنم جزء عادت هامه... بعد ادمی نیستم که هی برم پاساژ یا مغازه و سایت ببینم که اونو می خوام، ینو می خوام و فیلانا...نه. مثلن؟ شلوار کرم یا اون چارخونه قهوه ایایه بنتون رو می خوام. یا اون کیف مشکی چرم مشهد که دو تا جیب جلوش داره یا اون بارونی کرم-ه بربری رو یا اون بوت بلند مشکی-ه جیاآکس رو...و؟ من اوریجینالشون رو می خوام و نه حتی های-کپی-ش رو. و اصن هم دوس ندارم خودمو با های کپی ها و فیک هایی که یه لیبل اون برند رو دارن خر کنم ها... از ادمایی که با وسایل فیک و های کپی شون پز دنیا رو می دن هم یه جوره زیاااادی حرصم می گیره، انی وی....اینا رو گفتم که بگم، من رینگم رو هم انتخاب کردم. از تیفانی... اصن حس می کنم یه عااالمه دوره و خیلی لاکژری و گران-ه و فیلان...اما من انتخابش کردم. یاد گرفتم بزرگ و گران و دور از دسترس ارزو کنم...


** این دفعه که برم پیش هاپو باید بگم بره کیف پیپش رو بیاره، برم توو بغلش برام پیپ بکشه... یکی از فرمولایه حال خوب کنم :میکس بغل و بوی پیپ و پنجره ی باز و هوای سرد و موزیک


*** اون روز خونه عزیز جوون خاله رفته بود دوغ گرفته بود از لبنیاتی، از این دوغ کیلویی خوشمزه ها.بعد ریخته بود توو بطری ودکاعه بلک اند وایت... داییه رفته سر یخچال، بطری رو برداشته اومده توو پذیرایی رو به عموخسرو می گه: عاقا خسرو می دونستی بلک اند وایت دوغ زده؟ لامصب چقدم مشتی-ه دوغاش :))))


*** نفمیدم از کی، اما از یه جایی شروع کردم یه فولدر ساختم واسه اهنگ فیلما...یه حال خووبی داره گوش دادن به این فولدره...اخ از اهنگ گلومی ساندی، اخ از اهنگ اینتاچ اِبل....


**** وختی داشت منو می رسوند خونه، انقد پیشش شیطنت و ورجه وورجه کرده بودم داشتم از خستگی می مردم. سرم انقد سنگین بود که نمی تونستم نگه دارم و تکیه داده بودم به شونه ش، چشمامم یه چیزه بازو بسته ای بود... با همون چشمای خواب الو و صدایی که انرژی ای توش نداره می گم: یه اعترافی کنم؟

می گه بفرما... می گم صب که سوار ماشین شدم، اون سه تا دکمه ی تی شرتت رو که دکمه نکرده بودی، رنگ پوستت، برجستگی سی****نه ات رو که دیدم، یه جوره خووبی حالی به حالی شدم... خندیده گفته دیوونه ی منحرف من 


***** امروز یه بلوز راه-راه طوسی-ه کلاه داره جلو دکمه داره نرمالوویه تیره و روشن پوشیده بودم، با شلوار گشاد طوسی، با کتونی طوسی تیره مرده، کهنه های دی سی-ام، اخ یه روزم بیام از ارادتم به این برند بگم.با شال جان ِ دلْ طوسی ِ خوووبم میس اسمارت جان، با مانتو جلوباز فیروزه ای که سبزش زیاده و من نیدونم بهش چه رنگی می گن، ابی نداره اصن انگار، که کلاه بلوز روی مانتو گذاشته بودم ، با کیف لویس ویتان-ه سفیدم که پترن-اش رنگی رنگی ان...

نظرات 14 + ارسال نظر
مارچ جمعه 8 آبان 1394 ساعت 20:48 http://azgil-11.blogsky.com

پرستووووووووو نمیشه یکم عکس بذاری از بعضی ست لباسات ؟ پپلیززززززززززز :دی

من بابا گفتم که لباسام چیز خاصی نیستن و معمولی می پوشم . بعد حالا می ذاشتم براتون اینطوری که می گید اما بخدا لپ تاپم سوخته و با گوشی نمی شه عکسا رو اپلود کنم. بیخشید واقعن. حالا در برابر خواهشتون نمی خوام بیشعور باشم، اما لپ تاپ ندارم.

عسل جمعه 8 آبان 1394 ساعت 18:06 http://withgod.persianblog.ir/

خانوم ببخشید من میخوام همون لباسه که پرسه گفت روببینم
تو اینستا گذاشتی ینی؟ ینی من دقت نکردم؟

قبلن گذاشته بودمش تو اینستام، اینستامو دیلیت اکانت کردم اونم پوووف شد رفت هوا :)

هدا جمعه 8 آبان 1394 ساعت 16:02

من عادت به کامنت گذاشتن ندارم اون لحظه هم نباید کامنت میذاشتم و بله لحنم خوب نبود ...نمی دونم شاید چون این روزا عادت کردیم همه چیز رو به خودمون بگیریم و برای همین هم برگشتم توضیح دادم چون میدونم هر چقدر هم که مجازی باز تهش ادمیم....
اونقدر به ایمیلم سر نمیزنم که الان حتی ایدیمو یادم نمیاد ولی اینجا رو خیلی وقتا میخونم

:)

هدیه جمعه 8 آبان 1394 ساعت 15:06

1 2 3 امتحان میکنیم

شد :))))

zero جمعه 8 آبان 1394 ساعت 14:18

یه چی دیگه ... واقعا شما ۴ ملیون پول میدین واسه روسری؟:-o
حتی همون 200 هم ب نظر من زیاده عا
:دی
راسی رشتت چیه پرستو جان؟

من تالا ٤ میلیون واسه روسری ندادم، اما خب راستش از دلم میاد اینکارو کنم. وااای اصن حالمو خوش می کنه اینکار :) ینی نه اون پول دادنه ها، نه...اون جنس و ایست لباس. اون زیبایی و حاااال ِ خوش ِ لباس. می دونی باید واسه طراحا و جنس و اینجور چیزا یه احترام و عشق و اینا داشته باشی. و وااااقعن من اصن بحث و حرفم موضوع مالی-ه برندا نی. حال ِ خوششونه.
اما اره، ٢٠٠ تا ٣٠٠ هزینه کردم گاهی...
من لیسانس امار دارم و تو کالج بعدش معماری داخلی و دیزاین خوندم :)

جیرجیرک جمعه 8 آبان 1394 ساعت 12:35 http://jirjirnameh.blog.ir

به به آدم لذت میبره واقعا . آفرین آفرین دوست دارم واقعا یه دخترخانوم اینجوری رو تیکه تیکه ی لباسش فک میکنه .
من خودم به شخصه نه وقتشو دارم نه پولشو مگر برای وقتا و جاهای خاص . ولی هر دختری یه ایطور چیایی تو خودش داره .

شما برند انارگل رو میشناسین ؟ نظرتون چیه ؟

مرسی خانوم، شوما لطف داری. بعد منم خیلی بلد نیستم این کارو فقط دارم تمرین می کنم. و چون جزء تمرین هامه و توو ذهنم هست، ازش می نویسم. والا اصصصصن هیچ ادعایی تو این زمینه ندارم :)
خب منم خیییلییی پولشو ندارم، فقط وقتی پول دستم می رسه بیشتر فک می کنم که چی بخرم...
اره من انارگل رو میشناسم و مغازه ش هم رفتم. از نزدیک کاراشو دیدم.نسبت به قیمتش واااقعن پارچه هاش ضعیفه. اصن ازش خرید نکن. اما زیر سارافونی هاش هم جنسش خووبه هم رنگای زرشکی و سبز خاص و خووبی داره. من مشکیش رو ازش خریدم، مرتب استفاده کردم و شستم و کاملن راضی ام از جنسش

پرسه جمعه 8 آبان 1394 ساعت 11:56 http://galexii.blogfa.com

اصن به نظرم گاهی باید همه مشکلات ِ ریز و درشت زندگی رو بی خیال شد و غرق همین روزمرگی های چی بپوشم و چی بپزم و اینا شد. معمولا خیلی هم خوب جواب میده و الان من هستم تیپ شما رو عاشق. واااای پرستو من هنوز کیف میکنم از یادآوری اون مانتو بلند ِ و اون کت خیلی خوشگل ِ روش که پوشیده بودی، حتی جا داره بیام بدزدمش :دی

اوهوم دقیییقن بات موافقم. ینی اگه این چیزا نباشه ادم خسته ش میشه. حداقل من، خسته م میشه. تنها چیزایی که ذهنم رو مشغول می کنه و باعث میشه کمتر به بحران های زندگیم فک کنم...
مرررسی خب، لطف داری پرسه جان ... قلب و توووت فرنگی
اصن قابلتون رو نداره ها :)

سیــــــــــــما جمعه 8 آبان 1394 ساعت 10:54

برند بپوشید و عشق کنید بابا جان در این دو روز دنیا.

حیف که اسمایلی بوس بلاگ اسکای ذوق ادم رو تو نطفه خفه میکنه و گرنه یه عالمه بوس برا این توضیح دادنات سوگلی.

خب من الان در حالت شرمندگی و خیس عرق بودگی-ه زیااااد به سر می برم که
مرررسی، شوما لطف داری
قلب-توت فرنگی

zero جمعه 8 آبان 1394 ساعت 09:58

خب من اصن ادمی نبودم که مارک پوش باشم ...شرایطشو نداشتم! ولی خو الان ک دارم واقعن دلم نمیاد پول واسه مارک بدم.. خسیسم بلی:دی
اما خب با چیزایی ک دارم سعی میکنم حال کنم... خیلیییی های و خفنم نیستم... معمولی :)
ولی خب همیشه رنگا و چیزای خوشکل همیشه ادمو جذب میکنه... البته گاهی ام بعضا به هوای جسارت و نوگرایی یه تیپایی میزنن ادم واقعامیمونه چطور روشون میشه اینا رو بپوشن:دی
وای دارم چرت و پرت مینویسم ... ذهنم بدددددرگیره ولی حرفاییک باید بیاد نمیاد .. حس میکنم تو یه پوسته ضخیم زندانی شده حرفام.. باید بترکه.. یهو بریزه بیرون...
دلم؟ الان بارون شدییییید میخواد برم راه برم خییییس شم .. شسته شم..
خیلی قاطیم:(

می دونی خب این قضیه یه اجبار نیس. من فک می کنم یه چیزیه واقعن توی ذات ادم. برای بعضیا فرق نمی کنه، خب اکی نمی کنه و اصن براشون مهم نی. اصن انقد خوشال میشم از ادمایی که براشون مهم نی و بخاطر اطرافیان و فیلان خودشون رو اجبار نمی کنن... من واقعن بخشی از درونم یه جور وحشتناکی لذت می بره. و دست خودم نی. وااااقعن دست خودم نی. و البته که منم همیشه پول ندارم برای خرید همه ی چیزایی که دوست دارم و برند-ن.
لابد تو اگه پولاتو جای دیه خرج کنی حالت بهتر میشه، خب اکی. اون کارو انجام بده ...
باروون شدید اومد که، راه نرفتی زیرش؟ ایا داری ادامه می دری به ترک؟ به درد دوری؟ یا ناخونک زدی بهش؟

شاپرک جمعه 8 آبان 1394 ساعت 08:25

آدم خنده اش میگیره وقتی دغدغه های شما رو میخونه ...
دنیا داره حوادث عجیبی رو تجربه میکنه اونوقت شما با هم سر اینکه مارک لباس و کیف و کفش چی باشه کل کل میکنید !
حالا نیای برای من سخنرانی بکنی که اله و بله و به قول خودت فیلانه

هدا جمعه 8 آبان 1394 ساعت 02:04

من قصد ناراحت کردنتونو نداشتم هر چند که لحن خوبی رو انتخاب کردم ولی خودم طراح ی لباس خوندم و قاعدتن رو تیپ و استایل لباس پوشیدن بی نهایت حساسم . اما همه چیزم های کپیه ! چون پول ندارم روسری لویی ووتون ٤ میلیونی بخرم میرم ٢٠٠ تومنیشو میخرم که یک ساله پوشیدمش و اخ نگفته! الان نیومدم خودمو توضیح بدما شایدم سرسری خوندم ولی جمله ی شما این بود که از کسایی که های کپی میخرنو باهاش حال می کنن خوشتون نمیاد و جمله ی اخرتون این بود که کیف لویی ووتون انداختین امروز !خب از جمله ی اولتون بدم اومد حالا هر چقدرم که وبلاگ شخصی بوده بخش نظراتش باز بوده و من نظر دادم وگرنه نه دنبال دعوام نه شکوندن دل و ناراحت کردن کسی الانم نمیتونم توضیح بدم دقیق همه ی اینایی هم که گفتم شاید یک صدم اون چه که منظورم بود رو هم بهتون نگه .

بله، شوما درست نخوندید. و من مشکلی با استفاده از های کپی ندارم بشرطی که بدونم های کپی-ه و نیام پیش ملت جار بزنم که عاقااا من مثلن کیفم فیلان برنده، عینکم فیلان برنده...بدونم چی دستمه و اکی، لذت همون رو ببرم... من نمی دونم شوما از کی داری منو می خونی، ولی من دونه دونه واسه چیزایی که دوس داشتم بخرم و برند باشه، تایم گذاشتم.یه جایی خریدم هم بعضی هاشون رو ... و بله ناراحت شدم. چون نیومده بودم ادای ادم پزو ها رو دربیارم. و یه چیز دیه، اون لحظه از کجا مطمئن بودید که من پول خرید کیف لویس ویتان رو ندارم که با لحن انقد زشت سوال کردید؟
من دیزاین خونه خوندم، یکی بیاد بگه فرش خونه ام فندی-ه یا شمعدون های خونه ام تیفانی-ه یا کاغذ دیواریه خونه م روبرتو کاوالی-ه عایا من باید گارد بگیرم؟
من خیلی عادت به توضیح دادن چیزی که گفتم ندارم، اما چون خانوم محترمی هستید، توضیح دادم . من مشکلی با های کپی خرها ندارم. حتی مشکلی با های کپی خرهایی که لذت می برن از چیزی که خریدن هم ندارم. من هم بعضی از وسایلم های کپی-ه. مشکلم با اون بخشیه که های کپی خریده و تو رو احمق فرض می کنه یا خودش رو و پز عالم رو می ده.
من می گم چیزی رو که می خوای بخری، بدون چی خریدی.
و اینکه شوما می تونستی بیای بگی که من با جمله ی اولت مشکل دارم. نه اینکه چون از جمله ی اول بدتون اومده بیایید یه چی پیدا کنید تو حرفام، و با لحن بد درباره ی اون حرف بزنید...بخش نظرات بازه واسه نظر دادن، نه واسه تیکه و توهین...ینی نظرتون مخالف نبود یا نقد نکرده بودید که من بگم من فقط دمبال چه جه و بهبه و تعریفم و نظر مخالف ناراحتم می کنه و سکوت می کنه. اتفاقن اگه میومدید می گفتید من یه دیزاینر لباسم و بنظرم تیپ امروزت مزخرف بود و اشکال داشت و نباید فیلان چیزو با فیلان چیز می پوشیدی، خوشحال می شدم و ازتون می پرسیدم با فیلان روسری یا فیلان رنگ شلوار چطور مثلن. و اون موقع سکوت نمی کردم در برابر کامنتتون...
و باز اگه شوما نمیومدی اینجوری صحبت نمی کردی، من همچنان سکوت می کردم. چون واقعن عادت به اثبات یا توجیه یا توضیح-ه خودم تو شرایطی که بم توهین میشه نداره
انی وی، خوشالم که یه دیزاینر لباس اینجا رو می خونه، چون می تونم ازش کمک بگیرم :)
البته اگه ادرس میلتون رو برام بذارید

انیس جمعه 8 آبان 1394 ساعت 01:15 http://laluna.blogsky.com

نمیدونم خوبه یا بد ولی منم آدمی ام که رو مارک اورجینال خریدن بعضی چیزا حساسم.. مث لوازم آرایش، عطر و صد البته کتونی..

یکی از دست نیافتنی ترین چیزا واسم کفشای جیآکسه.. ینی هررربار غرق ویترینش میشم و میدونم که خیلی دوره ازم خریدن کفشاش و حتی اگه بخرم دلم نمیاد بپوشمشون..

وای پرستو از تیپ و لباس مینویسی دوس دارم بمیرم.. از بس که همش مانتو مشکی میپوشم میرم بیرون و حوصله ست کردن ندارم :(((((

من خعلی رو برند حساسم یا بهتره بگم دوست دارم.همه چیم برند نیس اما تا یه جاهاییه که می تونم هزینه می کنم
هوووومممم. نه بابا حتتتتمن یه جا می تونی ازش بخری، من فک می کردم عمرن برم کفش اکو بخرم، بعد اون روز جلوی طبقاتش بودم و خودم از هیچ مدلیش خوشم نیومد. ینی شوما بنویسش برا خودت، اگه نخرییییدیش :)
بعد دقیقن چون انقد توجه نشون دادید به رنگا، از تیپ و لباس نوشتم. بعد یه کسی میاد مثه کامنت پایین حرف می زنه، خب چی بگم اخه من؟
از رنگا می گم به ذوق بیاین، به چیزایی که تو کمده و حواستون بهشون نیس یه نیگا دیگه بکنید...
هیچی مثه لباس خوب، رو ادم تاثیر نداره... یه جمله ای هست که یه جوری لباس بپوش که انگار می خوای دوست دختر اکس-ت رو ببینی.همون :)

هدا جمعه 8 آبان 1394 ساعت 00:46

اهان اون وقت این کیف لوییس ویتان سفیدتونم اورجیناله دیگه؟ اصل پاریس؟!

مرمر پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 23:40 http://www.m-h-1390.blog.ir

حالمو خوب میکنی عجیب:))

ما مخلصیم :)
و حخدا رو شکر اگه اینطوره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.