انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

* من توو اینستا اصولن عکس هایی که یک جوری مجموعه است رو دوس دارم، یه چیز پیگیرانه و اماتور-طوره... چیزی که دمبالش نیستی، دوست داشتنیت بوده و ناخوداگاه هی ازش عکس گرفتی و فاینالی یه مجموعه شده... یه سری شده... مثلن؟ شکلات هایی که هر هفته منظر می خره و عکسش رو می ذاره. خیلی جالبه برام و پیگیرشم حتی... یه کار خوب، ساده و جذاب-ه... سری هایه اینجوری منظورمه. توو عکسایه خودم هم خونه ها و صبونه هایی که با هاپو دارم رو دوس دارم.البته من ذهنم خیلی توانایی فایل بندی و ارگنایز کردن و سری ساختن رو داره. خیلی زیاد. اینجور چیزا/ کارا بم لذت میده خیلی


** یکسری ادم ها هستن که لباس ِ خوب خرن،یه سری ادم ها هستن خوب لباس می خرن.

راضی جزء ادماییه که هم لباس ِ خوب می خره هم خوب لباس می خره و جزء معدود ادماییه که من تیست لباس پوشیدن و نوع ست کردنش رو بشدت قبول دارم، بششششدت...

من تو لباس پوشیدن ادم معمولی هستم. لباس ِ خوب رو می شناسم، اما خوب لباس نمی پوشم. بد هم نمی پوشم، خیلی سیف و معمولی-ه ست کردن و لباس پوشیدنم. توو استفاده از رنگا کنار هم جسارت ندارم تو لباس. دو تا رنگ بیشتر استفاده نمی کنم.یا هارمونی یا کنتراست. حاشیه ی امن-مه انگار لباس پوشیدن. خیلی جای چلنج دارم نیس. خیلی رنگایی که ممکنه بهم ربط نداشته باشن رو وارد نمی کنم.خیلی نمی شکونم.راضی؟ هیچ وخ رنگای راحت ست-شو رو کنار هم نمی ذاره. خیلی فک می کنه... 

دارم یاد می گیرم بشکونم استایل ست کردنم رو. امروز؟ شومیز جین بوسینی با شلوار جین پوشیدم، با مانتو و کیف مشکی و شال و کفش زرد اخرایی...

شب با راضی حرف می زدم ست امروز رو بش گفتم و بنظر راضی قدم بزرگی بود ست اینجورکی کردنم. تشویقم کرد حتی و گفت فک کنم خیلی خووب شده باشه... 

با راضی خیلی در مورد لباس و کنار هم قرار دادن رنگا حرف می زنم. و من عاشقه عاشق تیست راضی ام...

اصولن من می دونم خیلی ادم خفنی نیستم، و قبول دارم که لباس خوب رو شناختن با لباس ِ خوب رو خوب پوشیدن خیلی فرق داره. و؟ تمرین جدید در زندگانیم یاد گرفتنه خوب لباس پوشیدن-ه. شکوندن عادت هام و چلنج داشتن توو لباسا، یه جور دیگه رنگا رو دیدن... و وقتی اولین ست بنظرم میرسه، می ذارمش کنار چون معمولن اون انتخاب توش راحتترین و سیف ترین و کم خطرترین رنگا رو کنار هم گذاشتم... و بیشتر لباسامو نیگا می کنم و بیشتر لباسا و رنگایی که کنار هم ممکنه قرار ندم رو باهم امتحان می کنم... 

و؟ عاشق ست کردن ها و لباس پوشیدن هایی که رنگ جوراب هم لحاظ میشه...


نظرات 5 + ارسال نظر
میلو پنج‌شنبه 7 آبان 1394 ساعت 09:55

وای پرستوووو مررررسیییی از راهنمایی های این پستت.
خیلییی پیشنهادای یونیک و باحالی بودن هر جفتشو خیلییی خیلییی دوست داشتم و خوشم اومد از ترکیبش مررررسی واقعا

نوووش جان ؛)
قلب-توت فرنگی

مستوره چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 14:41

یک. م

مستوره جان اگه می خواستید کامنتی برام بذارید، چیزی برام ثبت نشده خانوم

انیس چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:28

پرستو تو و میلو جزو قدیمی ترین وبلاگایی هستین که میخونمتون. یه زمان قالب وبلاگت یه صورتی ساده یواشی بود که فک کنم از همون جا شروع شد خوندن وبلاگت و قبل تر از پایلت بود حتی. حالا دقیق نمیدونم مال چند سال پیشه. و کاملا معلومه که چقد شرمسارم ازینکه واسه تو الان روشن شدم.

یه پستاییت که خییلی دیتیل داره و بهم میچسبه خوندنش رو اسکرین شات میگیرم و نگه میدارم واسه خودم از بس که به نظرم طلایی مینویسی.

حالا تو به خودت میگی که آدم خفنی نیستی اما به نظر من تو یکی از خفن-اغواگرترین آدمایی هستی که بدون اینکه ببینمت میتونم تصور کنم قشنگ لباس پوشیدنت رو. و لازم به ذکره که یه زمان که از چلوکباب رفتاری مینوشتی و یا صادقیه ( چون مسیر هر روزم همون سمته) من همممیشه چشمم میگشت که یه دختر قدبلند خوش لباسی رو شاید بین جمعیت ببینم و پرستو باشه.
فک کنم زیاد حرف زدم

عه خب مچککککککرم که انقد بم لطف داری، جدی واقعن انققققد
و ممنون خب که حتی این چرت و پرتای من رو اسکرین شات می گیری...
و شوما چیزی شبیه به هزاااار سال پیش داری منو می خونی که... و خب خوبه که برام کامنت گذاشتی :)
و اصن هم زیاد حرف نزدید و خوشال میشم از خوندن حرفاتون...
قلب-توت فرنگی...قلب-توت فرنگی

میلو چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 12:13

اه پرستو پاشو بیا رنگای جدید رو با من شِر کن.. الان دو ماه شده هی میگم دلم یه تیپ پاییزه ی تک و خاص میخواد.. ولی ولی ولیییی نمیتونم رنگارو کنار هم بچینم..به هرکس هم میگم اولین پیشنهادش نارنجی و زرد و قرمزه... نمیخوام اینارو!
دیروز رفتم یه لباس فروشی که کاراش خیلییی آس و شیک بودن.. پر از بافتای خوشگل.. دستم رفت سمت یه بافت خیلییییی شیک که رنگش یه چیز بین قرمز و زرشکی بود، بعد دلم خواست با یه دامن سبز ستش کنم، یهو دیدم اه بابا این ست رنگ که خیلی تکراری و دم دستیه و من هزااااار تا لباس دارم که توش قرمز داره و با سبز ستش میکنم...
فک میکنم واسه این کار باید رنگارو حرفه ای شناخت، چیزی که توش من صفرم!
بعد در کنارش باید جسارت پوشیدن رنگارو هم داشت. من خودم هر رنگی رو میپوشم، صورتی نارنجی زرد قرمز سبز آبی!! منتها کنار هم چیدن اینا یه تیست حرفه ای میخواد..
یه بار یه دختره رو توی مترو دیدم، که توی تیپش ترکیب کرم و قهوه ای رو با فیروزه ای دراورده بود. گرچه از رنگای مکمل بود ولی فک کردم که کمتر کسی همچین چیزی رو ترکیب میکنه، بعد خیلییییی خوشم اومد!
بعد پرستو بیا یه کاری کن، این رنگایی که میگی، مثل همین زرد اخرایی، مثه همون کله غازی :)) اینارو قشنگ شرح بده چه رنگیه.. خب تو رشته ات با رنگ سر و کار داشتی بلدیشون، یکی مثل من که تشنه ی رنگاست و ازشون سردرنمیاره هی گیج میشه!!

یه بار اینکه رنگارو دوست دارم ولی بلدشون نیستم رو سر یکی از کلاسام گفتم، خانومه جلسه ی بعدیش با چندتا کاغذ پیرینت رنگی اومد سر کلاس و بهم داد، تمااام رنگارو با اسماشون به فارسی و انگلیسی اورده بود!! هنوزم دارمش. ولی خب سخته آخه حفظ کردن و یادگرفته ایییینهمه رنگ!! باید هی باهاشون سر و کار داشت تا یادشون گرفت!

ببین میلو من خودم واسه امسال زمستون می خواستم ست رنگ طوسی، بنفش رو داشته باشم. پالتوی طوسی بگیرم و دامن چهارخونه ی درشت طوسی، مشکی، بنفش...بعد با یه کیف کوچیک چرم سرخابی -ه زنده و شال مشکی و بوت مشکی... اما چون چیزایی که می خواستم انتخاب کنم قیمتش بالا می شد، بیخیالش شدم. و اینکه من واقعن واسه امسال لباس داشتم...
حالا برعکس همه که دمبال رنگ گرمن ، من خودم امسال دلم رنگ سرد و خنثی می خواد...حس س****ک****سی تری بم می ده و تک تر...
اتفاقن یکی از کمباین خووب فیروزه ای همیییشه با قهوه ایه تیره ست... ببین می تونی کیف و کفش-ت رو سبز انتخاب کنی، بعد یه سارافون جین سورمه ای بگیری با ساپورت بافت زرشکی و بلوز زیریش زرشکی باشه...یا سارافون سورمه ای...
می تونی بلوز بافت گپ خردلی بگیری، با شلوار جین ، با مانتو جلو باز مشکی با شال و کیف و کفش مشکی...یا شال خردلی-بنفش با جوراب بنفش...
مثلن تو ست بالا خونواده ی زرد و بنفش باهم مکمل-ن. و اینکه خب خردلی بنظرم رنگ پاییزانه تری-ه از خونواده ی زردا و خاص-تره...
واااقعن رنگا یکی از قشنگگگگتریییین هان
یا می تونی بلوز و شلوار جین بپوشی، با کت کرم، با یه شالی که کرم و سورمه ای و قرمز داره. و کیف و کفش قهوه ای تیره، از اون قهوه ای خووووبا
اومممم ببین اینا رو دوست داری...

پری چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 10:10

وای من اصن عاشق این بحث ست و اینام! همیشه هم تو نوشته های توصیفیت که شامل غذا درست کردن و لباس ست کردن و چیزای دیگه میشه به اونا بیشتر دقت میکنم و تو ذهنم تصور می کنم! من چون کسی دور و برم نیست که بلد اینکار باشه مثل راضی یا خود تو همیشه موقع خرید به ذهن و تخیل خودم رجوع می کنم که غالبا هم چیز خاصی از آب درنمیاد :| :)) ولی منم همیشه یا میرم دنبال هارمونی یا کنتراست که دومی هم کمتره :/

عه چه جالب...حالا من همیشه سعی می کنم کمتر توصیفی بنویسم چون فک می کنم از حوصله خارج میشه ...
اره می دونم چی می گی...می دونی مثه یه بازی می مونه، هی باید رنگا رو ادم کنار هم بچینه و اینکه بابا منم که گفتم بلد نیستم ...
اما من همیشه فک می کنم همیشه واسه خواسته ها و نیازایه ادم توو محیطش بهشىون جواب داده میشه، مثلن من راضی رو پیدا کردم...حالا شمام اگه تا الان پیدا نکردی کسی رو، حتتتتتمن یه جایی کسی یا چیزی رو پیدا می کنی که جواب بده به این نیازت...
و اینکه من شروع کردم به تمرین خوب نگا کردن و کنار هم چیدن هی. شومام اینکارو کن.کمکمون می کنه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.