انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

سرم بشدت درد می کنه از صبح. فردا می خوام برم پیش هاپو. لاک فیروزه ای زدم بعد یکی از انگشتامو اکلیلی نقره ای. در حد خر ذوق کردم از قشنگیه این دو تا لاک کنار هم. بعد اخه بزرگترین حده دیزاینی هست که من می تونم برا خودم انجام بدم :)) اما خب هیجان انگیزه ملیح بودنشون برام... فردا می خواستم یه نیم تنه ی گشاد یقه شل بپوشم، از همون مدلا که سارا بم گفت که اینا فک کنم بهت خیلی بیاد رفتم خریدم و فردا می خوام بپوشمش. می خواستم شام نخورم تا شکمم اکی تر باشه. اما انقد سرم درد می کرد که فک کردم بدون شام خواهم مرد.از صب ٣ تا قرص خوردم و هیچی به هیچی و جهنم خب بابا. با ٦-٧ تا قاشق پلو کباب کسی طوریش نشده. شامم رو خوردم و با همین مدل شکمم فردا نیم تنه م رو خواهم پوشید... اها، قاب قبلیه گوشیم هاپو بود که خودم خریده بودمش. توش یه رنگای بنفش داشت، خواسته بودن با سعتم ست باشه. بعد الان گارد فیروزه ایه که توت فرنگی توت فرنگیه و داداشه برا تولدم خریده بود رو واسه اولین بار گذاشتم رو گوشیم و قراره باهم بریم برای تولد اقای رضا عطر بخریم. هاپو اصرار داره که حتمن من باشم، چون فک می کنه که من بوها رو بلدم و می خواد تو هدیه ش سلیقه ی من حتمن باشه... و من به خاطر همه ی این روزای گهی که توش بودم و خارج از توانم بوده هم می خوام برم برا خودم عطر بخرم.پول قلک شیشه ایمو شمردم و ٢٥٠ تومن بیشتر نداشتم و قراره یه عطر تو همین رنج قیمت بخرم شاید حالم بهتر شه.به هاپو گفتم تو چه رنجی می خوای هزینه کنی؟ چیزی که تو ذهنمه فک کنم  ٣٠٠-٣٥٠ تومن باشه قیمتش. و الان ٣٠٠ تومن هدیه خریدن واسه من گرونه. هاپو خندیده که ٣٠٠ تومن خیلی وقته واسه من گرونه اما خب هدیه ی برادره دیگه. چه می شه کرد :)

بعد؟ اخخخخخخخ جون فردا می خوایم بریم سنگ. گالری مورد علاقه م برای خرید عطر و این دفعه قراره هاپو نظر بده در مورد بوم...

یه چیز دیه هم هست، هاپو دوست داره اگه می خوایم بریم بیرون، ترجیحن قبلش حمام رفته باشه و خیلی مرتب منظم باشه. وختایی که توو خونه ایم بعدش دیه خیلی بیرون نمی ریم. من بگم بریم جایی هاپو اکیه اما خب ترجیحش مثلن اینجوریه. تاحالا چیزی بم نگفته اما خب من خدای فهمیدن اینجور چیزام در مورد ادما. که مثلن چی چطوری باشه بیشتر احساس راحتی می کنن و فیلان. بعدتر؟ بش گفتم می خوای فردا نیام پیشت، از خونه اماده شم بیای دمبالم؟ 

گفت پرستو ادم بخاطر بعضیا قوانینش رو عوض می کنه. و من دوست دارم فردا کنارم باشی حتی اگه قبلن بودم راحتتر بودم یا بیرون برم یا خونه باشم فقط. اما الان با تو می تونم همه قوانین و دوست داشتنی هامو خط کشش رو جابه جا کنم

چطو عاشقش نشم و قوربونش نرم خب؟ 


نظرات 3 + ارسال نظر
میرا یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 14:54

دقیقا یکساعت پیش داشتم به دوستم میگفتم روحم خسته اس بسکه همه ی این سالها سر چیزایی که خواستم وایسادم و جنگیدم...چیزی که خیلیا درکش نمیکنن.. هنوزم این جنگ ادامه داره پرستو بعضی وقتا میگم کاش مث خیلیا میتونستم سرمو بندازم پایین و هرچی میگن بگم چشم، اما نمیتونم، خسته ام اما بازم نمیتونم بیخیال شم..وقتی میگی بدیهیات کاملا میفهمم...

باورت نمیشه که چقد خسته م و دلم می خواست منم صدام در نمیومد و نمی فهمیدم حتی و چشم رو می گفتم
پوفففففف ما خستگان :)
چه کنیم خب میرا. سهم ما هم این بوده...

سارا یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 00:20 http://zarrafeam.persianblog.ir

ها بهت میاد کلی باحال میشی.اخه این گل و گشادا یه جوری ان.مهم اینه به ادم و کل قد و بالای ادم بیان.نیاز به شکم تیکه و چه و چه ندارن.توا م که شکمت صافه

مچکررررم و دقیقن بخاطر تشویقی که از سوی تو شدم رفتم خریدم...
و خودم خعلی دوستش دارم یه جور نرم و دلبریه :)

نیگولی شنبه 11 مهر 1394 ساعت 23:19

پرستو من اگه تهران بودم میومدم میدزدیدمت!
توهو سارا و ال رو باید دزدید

هاهاهااا... سارا و ال رو شاید اما رو من تجدید نظر کن
مرسی خب از مهربونیت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.