انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

* هوم اگه بعد از یه س****ک*****س خووب از پیش دوس پسرتون داشتید برمی گشتید، هوا خوب بود، همین جوری لبخند به لبتون بود، ٦ هزار تومن هم ته جیبتون بود و نمی دونستید باش چی بخرید؟
برید لاک سفید مارال بخرید. لاک سفید انقد خوب؟ داریم عاقا؟

** اون روز که پیش هاپو بودم داشتم با امیرعلی در مورد غذاهای مورد علاقه مون حرف می زدیم. گفتم امیر علی لازانیا دوست نداری؟ گفت لازانیا؟ عاااشقشم که... گفتم لازانیاهای مامانت رو دوست داری یا مامان جون رو؟ گفت مامان جون تالا برام لازانیا درست نکرده... گفتم جدی؟؟؟ وای لازانیاهای مامان جون واقعن خوشمزه س امیرعلی...
امروز هاپو زنگ زده، امیرعلی به مامی گفته که براش لازانیا درست کنه، امروز ناهار لازانیا داریم
گفتم هاپو خوشیه امروزتو که مدیونه منی، یکی طلبک :)) اما حالا هرچی هوس کردی تا امیرعلی هست بم بگو بهش بگم تا ملکه براتون درست کنه ... البته که قراره حق کمیسیونم وو بگیرم :)

*** فرفره رو وقتی تو کتابفروشی افق دیدم، فک کردم که چیزه خوبیه... هم از چوب بود جنسش، هم کار دست بود هم رنگش همون فیروزه ای بود که هاپو دوست داره...
وختی بش دادم نیدونستم چقد می تونه گزینه ی خوبی باشه واسه هاپو... دوس نداشتم فک کنه که هی دارم بش اسباب بازی کادو می دم... پیشش که بودم، همه ش فرفره دستش بود، گفت می دونی پرستو لامصب چوب خیلی حسش خوبه، دمت گرم اینو برام گرفتی. یه حسه نوستالژی-ه خوبی داره ... لبخندم شد، از اینکه انتخاب درستی داشتم. مهم نیست چیزی که دارم می خرم چقد کوچیک که با چه قیمتی باشه، لابد مهم اینه که چیز ِ "درست" باشه... و هاپو اتاق خلوت دوست داره، همه چیش رو توو کشوها می چینه، برعکس من که همه وسایلم معلومه، تو روی اتاقمه... اما هم جوجویی که بش دادم رو گذاشته جلو چشمش، هم مایک رو، شخصیت کارتونی مورد علاقه ش. هر دفعه هم میرم پیشش، می بینم مدل دستای مایک رو تغییر داده، حتی تگ روی عروسک رو هم جدا نکرده. می گم این کاغذاشو بنداز دور دیه... می گه اخه تو برام گرفتیش و اینکه رو کاغذه عکس سالیوان دوستش هست خب.... عاشق این مدل-ایه خاص خودشم که لوازم رو با مارک هاش یا جعبه ها و کارتن هاش نگه می داره...هر چند که خودم اصن ادم این مدلی نیستم

** نمی دونم چی شد وقتی پیشش بودم، دستش خورد رو شماره ی من رو گوشیش، بعد شماره م که گرفته شد، عکسی که اازم با شماره م سیو کرده بود رو دیدم...شماره ی من رو با عکسم سیو کرده گفته بود،روزای اول دیده بودم، همون عکسی که پروفایل واتز آپ-م بود، همون روزای اول اشنایی...من خودم؟ عکس ادما رو که روو کانتکتم هست رو عوض نمی کنم... اون روز دیدم عکسی که باش شماره رم رو سیو کرده، عوض کرده. هاپو حتی حواسش به عکسی از من که موقع شماره رم رو گرفتن نیگا می کنه، هست... گاهی از این توجه های ریزش که زیر اون لایه ی ضمخت و هاپوییش کشف می کنم، دلم غنج می زنه...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.