یه تایمی با هیولا هی از مزه های نوتلایی می گفتیم، از چیزایی که با طعم نوتلا می خوردیمو برا هم عکس می گرفتیم... اینکه ما مرده ی نوتلا بودیم چیز خاصی نبود و نیس. اما نیدونم از کجا دمبال این بودیم که خوردنیایی که با تیست نوتلاست و مزه کرده بودیم و عکس بگیریم و باهم شِر کنیم... اولش با یه جار او نوتلا چاکلت شروع شد، بعدش اسکوپ ِ بستنی و شیک و چیزکیک و ... چیزایی که بود که با مزه چاکلت و فندق و شیر ِ لعنتیه نوتلا خورده بودیمو برا هم تعریف می کردیم... هردفعه مثه یه کشف تازه بود و که منتظر بودیم برسیم خونه و محصول جدید با تیست نوتلا رو بهم بگیم...
امروز؟ هیولا برام عکس یه کا**** ندو**م با تیست نوتلا فرستاده. بم گفته که سوغاتیمه و برام خریده... گفته بود مطمئنم که تالا این محصول نوتلایی رو تیست نکردی... خرررررر... جوابش رو ندادم. خیلی وخته جوابش رو نمی دم و برا خودش بام حرف می زنه. فیلم meet the parents رو دیدی؟ ... سه قسمتیه. هاهاهااا، وای اشکم اومد از خنده... خیلییی خوبه. اومدم ایران برات میارمش...
و من؟ همچنان جواب نمی دم. و هیولا؟ همچنان چیزایی که به یاد من می بینه برام عکس می گیره، همچنان برام تعریف می کنه و همچنان فک می کنه منو می تونه داشته باشه... و من هر ازگاهی ریمایند می کنم که ما توو زندگی هم نیستیم. و یه اکی خشک می شنوم تا ٣-٤ روز بعد که دوباره انگار ترجیح می ده فراموش کنه چی بش گفتم و روند خودش رو از سر می گیره و من همچنان؟ جواب نمی دم
ادما که می رن تو دل رابطه باهم، یه فرهنگ لغت دوتایی می سازن. توو دل رابطه دمبال اون چیزای دوتایی ان که ساختن... اینکه اون لحظه که کا***** ندوم با طعم نوتلا رو می بینی، لبخندت می شه که عه ادمت نوتلا دوست داشتا، و اینکه همه ی جهان نوتلا دوست دارن اون لحظه خیلی به ذهنت نمی یاد. توو اون لحظه، اون ادم، اون حرفا، اون چیزای دو نفره که باهم داشتید و لبخندت می شه عه یکی رو داری که می دونی چی دوست داره ...
لحظه ای که می خوای از ادمت بکنی، مثه سنگ میشی و همه ی اون دو نفره ها و فرهنگ لغتتونو همه چیو نادیده می گیری، چشمت رو روو همه چیز می بندی، بعدش هرجا که چشمت می خوره به دونفره ها، نمی تونی قورتش بدی، نمی تونی نادیده بگیریش. حتی اگه اون سر دنیا باشی...
** من هر طور که بمیرم
مرا تو کشته ای
*** + I even dont know we can talk eachother and communicate?
- we can
+ how do u know?
- a little bird told me
سخته قورت دادنه.
گویی که من عاشقانه به منطق دیگری روی میکنم.(برا خود من اینجوری بود )
پووووف ...
من نخواستم قورت بدم... قورت داد و من فقط شرایط رو پذیرفتم...
چه بدونم :|
اوهوم، سخته...