انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

انگشت اشاره

هیولا بم تکست داده:
من قصه ی توت فرنگی و هیولا رو می خوام... من دوستت دارم و همه ی اون لحظه هام رو دوباره می خوام... یه مرد ٣٦ ساله چقد بگه اشتبا کرده که برات تایم نذاشته که برگردی بهش؟
می گم نمی دونم چی بگم ... 
می گه: بگو میس یو، آی وانا هییر دَت...
می گم گفتنش چیو تغییر میده؟
می گه همه چیو پرستو، همه چیو... 
نگفتم...

چه گهی خوردم تو زندگیم که حتی توو گه ترین شرایط زندگانیم همچین اتفاقی باید برام بیفته... چه گهی خوردم... روانی شدم. شیطونه می گه هم بیخیال هاپو شم، هم هیولا بچسبم به زندگیه مسخره ی خودمو هرچی دوست داشتن و عشقه بریزم دور... 

نظرات 3 + ارسال نظر
memol چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 15:45

کاش قضاوت نمیکردیم همدیگه رو :((((

مهم نیس مملول جان

ندا چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 00:49

کااااااااملا تابلو بود فیلت یادت هندستون کرده.
واقعا متاسف میشم با ادمایی مثل تو روبرو میشم که بدون تموم کردن گذشته شون، اینده یی رو شروع میکنن و زندگی نفر دیگه یی رو به هم میریزن تا خودشون اروم شن...
حتی ارزش فحش دادن هم ندارید.....
حتی ارزش این کامنت رو هم نداری
تا اب هم این بازی کثیف رو ادامه میدی چون تو و امثال تو خر و خرما رو با هم میخواین
برای زشت کاریهات متاسفم
تو اگه انسان بودی، راه تماس هیولا رو می بستی
نه اینکه اینطور تابلو لاس بزنی
بیشرفیه وقتی هیولا هنوز تو دلته کس دیگه یی رو وارد زندگیت کی...

البته تو الان هر دو رو پاک میکنی و میری سراغ گزینه سوم و بعد چهارم و .....

برزخی که توش هستی حقته، گناهت وارد کردن هاپوی بی گناه به این بازی کثیف بود وقتی تپش دلت برا کس دیگه بود. الان هم توی عیاش تا ان نمیدی که داری خود زنی ظاهری میکنی،
هاپو داره تاوان غرور کثیف و شهوت و بیماری تو و هیولا رو میده.....

چقددددر حقیری تو که بدون تموم کردن رابطه گذشته ت وارد رابطه جدید شدی....

جیرجیرک سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 22:20

چه موقعیت بد و سختی دارین شما
کاش تموم شه هر چه زودتر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.