خیلی چیزا خواستم بنویسم اما فقط:
حال داغونم، حال خیلی خیلی داغونم... فرندز.... صدای خنده های بلند بلندم... حال بهتر... حرف زدن با سمی... دوش گرفتن... خیار و گوجه خرد کردن واسه افطار... خندیدنای زیاد پشت تلفن با هاپو. که ساقیت کیه دختر؟ چی می زنی تو؟ صب اونجوری، الان اینجوری؟ خوبی پرستو؟
خوبی پرستو؟ :((((
می سی ممول جان...بد نیستم
حالا خوبی واقعن..؟
واقعن نع...
حال داغونم... حال خیلی داغونم... فرندز.. خنده های بلند.. ولی همچنان حال داغونم!
ای باباااا... چه بد خو :|