* این روزا چقد طولانی می نویسم، بیخشید :|
** من؟
یه دختر اسپرت پوش بودم، خیلی زیاد... مامان اینجوری عادتم داده بود و من همیشه انتخاب هام همینجوری بود دیه... دختر تیک تیکی نبودم، ارایش بلد نبودم، قر و فر بلد نبودم... هنوزم بخوام برم مهمونی یا عروسی نیدونم چه گهی با موهام بخورم. راستش؟ فک می کنم تا دبیرستان هم اکی بوده اینجوری بودنم اما تو دوران دانشگا نباید اینجوری می بوده دیگه... یه دختر باید بلد باشه قشنگ بودن رو، یه ارایش ملو رو، لباس پوشیدن لوند رو... من؟ بلد نبودم. همیشه مانتوهای کتون، شلوارای کتون یا جین با کوله و کتونی... مامان هیچ وخ بم یاد نداد که جز مهمونی ها، واسه بیرون هم باید مانتو شیک بگیری، باید خوش تیپ و جیگر بری بیرون... فک می کنم لازم بوده یه ذره ارایش و یه کم سانتی مانتال بودن واسه اینکه اون نگاه اکی رو از پسرای دانشگا بگیرم... حتی اینکه بخوام پیشنهادی بگیرم از سمتشون... من اما همییییشه کله م تو یه چیزای دیه بود، یا توو درس بود یا توو فیلم و کتاب... همیشه واسه مهمونیا بود که مامان برام مانتوها و لباسای گرون گرون می خرید، بیرون رفتنای معمولی یا دانشگا رفتن انگار هنوز همون سبک دبیرستان و راهنمایی بود... یه تایمی هم که خودم دلم مانتوهای تیک تیکی می خواست، دوران دوستی با میناهه بود. بعد انگار نمیشد با میناهه و کافه تیک تیکی باشی... الان که فک می کنم خودش همیشه بود اما نگاهش به من جوری بود که باید مانتو اسپرت بپوشی... یه حالی بود اون دوران، میناهه همیشه ارایش کرده و دامن پوش و تیپ پسرکُش و جوری که دیده شه، بعد انگار توقعش از من این بود که ساده باشم، البته یادمه یه بار گفت پرستوووو تو موهات حس شلاقی داره، مثه موهای لیلا حاتمی، چرا موهاتو باز نمی ذاری بیرون؟ حس خوووب به موهامو بم میناهه داد اما راجب لباس؟ نیدونم پیشش اگه یه کم تیک تیکی بودم حس معذب بودن می کردم... اون دخترونه بودن رو یه جوری شایدم ناخواسته داشت ازم می گرفت انگار...
نیدونم کی بود، کی شد... دیدم دارم دخترونه میشم... ارایش می کردم، رژگونه های بدرنگ انقد خریدم تا رنگ رژگونه مو پیدا کردم، انقد خط چشم کشیدم تا یاد گرفتم خط چشم شیک کشیدن رو... انقد رژای اشغال خریدم تا فهمیدم چه مارکی و چه رنگی خوبه و بهم بیشتر میاد... چیزی که همه تو ١٨سالگی تووش استاد بودن من تو ٢٢ سالگی تازه شروع کرده بودم... روسری سر کردن و تیک تیکی بودن دیه معذبم نمی کرد، انقد مانتو دیدم و خریدم تا فهمیدم چیزی که هم شیک باشه -حالا بنظر خودم- هم توو بیرون باش راحت باشم چه تیپاییه... انقد چیزای مختلف خریدم تا فهمیدم چی بم بیشتر میاد، کدوم سبکا... من با ارایش عروس و لباس شب توو خیابون مخالفم اما بنظرم هرکسی با توجه به استایل خودش باید دخترونه بودن و ناز بودن رو بلد باشه... فک می کنم بودن مسا هم خیلی اکس بود توو روزام، مسا با انتخابای تیک تیکیم اکی بود، تشویقم می کرد و بهم تاییدیه می داد که خووب شدم... چرا اینا رو الان گفتم؟ بخاطر شنیدن حرفای هاپو... من هاپو رو جایی از زندگیم دیدم که اوون خانومانه بودنه و دخترونه بودنه بام عجین شده بود، خیلی خبری از پرستوی کوله و کتونی نبود دیه. پرستوی بی ارایش... هاپو رو وقتی دیدم که مماخمو عمل کرده بودم- بعد من قبل اون دختره ی زمخته به ظاهر بودم و توو استایل حتی-یک سالی بود که ١٠ کیلو کم کرده بودم و بعد پالتو و شال بازهم واقعن ساده اما دخترونه پوشیده بودم...که بنظر هاپو شیک بوده خیلی
امروز هاپو بم گفت: روز اول که دیدمت فک کردم خیلیییی نانازی. از قد و هیکلت خیلی خوشم اومده بود. اما فک کردم خیلی ناز داری، بعد یه دختر با این استایل و تیپ با منی که با خسته اومدم دمبالش حال نمی کنه که... اما فک کردم چقدم خووب که اصن الان توو این شرایطم و ماشین نخریدم هنوز و با خسته م... می دونی پرستو یه کم که گذشت دیدم فیلم نیستی واقعن همین طوری ای. همینقد ناز داری و لوندی. توو حرف زدن، توو خندیدنت، تو نشستنت حتی راه رفتنت،خوشم اومد از این زنونه بودنت که زمخت نبودی، همون چیزی بودی که من می خواستم. اسپرت نبودی خیلی شیک و خانومانه... با یه ارایش قشنگ...تو رستوران که بودیم، بوت رو که شنیدم دیدم واقعن می خوام باهات باشم... اما فک کردم با این خشکی و گهی من رم می کنی تو. خیلی ناناز و لوندی. خشکیه اذیتت میکنه... اما دیدم ازت خوشم اومده، می خوام بات باشم، فک کردم بهتره کیلید نکنم روش، بذارم خودش بره جلو... اگه اکی نبودی، اگه رم کردی اون موقع اکیه می گم نشد، اما حداقل من سعیمو کردم بهتر از اینه که الان بیام بگم نمیشه و حس کردم بهتره جلوشرو نگیرم و با حسم برم جلو...اگه نشد، نشده دیگه...
تا اینکه رفت جلو و شدیم این...
یه جوری گریه م بود، یه جوری که خب انگار اینهمه زمان می خواسته، باید می گذشته تا من خانومانه بودن رو یاد بگیرم و بعد هاپویی رو ببینم که اینا براش مهم بوده...که یه مردی مثه هاپو که خیلی مردونه است و سوسول نیست به یه دختر نیاز داره در کنارش. به یه ادم ملو و ظریف ... نه یه ادم خشن تر از خودش.... و خب حالا اخه کسی که من دوست دارم هم اقایونی هستن که استایل مردونه دارن. و خب اون طیف اقایون خودشون انقد مرد هستن که دیه در کنارشون به یه مرد نیاز ندارن، یه خانووم می خوان... حالا نه هاپو، هیولا هم همین بود....و تموم مردای دیه که من انتخاب کردم و کنارشون دومم نیوردم یا نه، اونا انتخابم نکردن حتی... بعله، فک می کنم بخشیش برمی گشته به این که من بلد نبودم ظاهرم رو، ارایشم رو اکی کنم... برخورد اول، تیپ اول، حس اول مهمه... من خودم که دخترم، به همممه ی اینا تو دیت اول دقت می کنم. من فاکتورایه مردونه رو می خوام از ادمم که داشته باشه پس طبیعیه اونم دمبال یه سری چیزای ظاهری باشه. و من؟ نداشتمشون...
هاپو ارایش دوست داره، و من خیلی این مورد رو دیدم که اقایون خانوم شیک و با ارایش قشنگ رو جذبش می شن، انتخابش می کنن و به مرور دوست دارن خانومه کم رنگ شه ارایشش، اما هاپو ارایش رو دوست داره...و هنوزم از ارایشای من لذت می بره، حواسش به رنگ رژام هست و در موردشون نظر می ده. و دوست داره وقتی پیششم چه خونه یا بیرون، ارایش داشته باشم...
و تازه اون چیزی که هاپو بش می گه لوندی توو حرف زدن، میناهه بش می گفت لوس بودن و ازم می خواست انقد لوس نباشم... الان که فک می کنم خب من دختری بودم که همیییشه همینقد ناز داشتم توو حرف زدنم، همینقد لوس بودنه حتی... اما یه دختر لازمه که ملو باشه حرف زدنش و این بد نبوده تووم...
من نمی گم دخترا عروسک خیمه شب بازی باشن، خودشون نباشن، ادا باشن. همه شون یه شکل باشن، نه نه، نمی گم همه برن دماغ عملیه لب تزریقی باشن که من خودم به حرف مامان عمل کردم... اما مگه غیر از اینه که همه ی ما دوست داریم در نظر مردی که ازش خوشمون میاد جذاب بنظر برسیم؟ زیبا باشیم؟همیشه فک می کنم همه ی دخترا باید ارایش خودشون رو بلد باشن، بلد باشن خودشون رو خوشگل کنن، استایل خودشون رو بلد باشن، شیک بودن خودشون رو بلد باشن، بدونن چی بهشون بیشتر میاد... ادمای با استایل ، ادمایی که خودشونن بنظر من همیشه دلچسبن... من اینکارو کردم، همه چیو فدای درس کردم، الان می گم درست نیس... یه حسای دیه هست ادم لازم داره، حس جذاب بودن، حس تایید شدن توو چشمای یه نفر، حس به خود رسیدن... من خودم ادم خفن و شاخ و دافی نیستم. یه ادم خیلییییی معمولی با یه تیپ معمولی تر. اما خودمم، الان هم صد ساعت پای اینه و میک اپ و هر روز تو ارایشگاها نیستم، هنوزم یه تایمی بی ارایش می رم توو کوچه خیابون، حتی مهمونی خونه خاله و عزیزجون هم بی ارایش می رم گاهی ... الانم ارایشم از صد قدمی اعلام وجود نمی کنه، حالا استایل ارایش من رژ جیغه اما ارایش چشم خلیجی ندارم دیه، اما بنظرم یه حداقلی دخترا باید داشته باشن... همیشه می گم اگه دختر داشته باشم بش دختر بودن و لوند بودن رو یاد می دم، جک و جلف بودن قشنگ نیست اما جواد بودن و زمخت بودن و به خود نرسیدن و همه ش سر ادم تو کتاب بودنم قشنگ نیست...راستش؟ الان خیلی کار ندارم که اون تایم میناهه چطور بود یا الان هاپو چی می خواد که بشم اون...اگه خیلی نظرات هاپو رو می گم چون الان پارتنر منه و بعنوان یه مرد دارم نظرش رو می گم، نه اینکه قصدم این باشه هاپو هاپو کنم... من خودم الان اینم، خودم خواستم که تیک تیکی تر باشم، چون ذاتم اینه، چون من احساساتیم، چون یه لوسی-ه دخترونه ای تووم دارم. چون یه روحیه حساس و شکننده ای دارم و تموم اون چیزایی که هاپو توم دیده بود بجز ظاهر که خودم تلاش کرده بودم برا تغییرش، یه چیز ناخوداگاه و ذاتی بوده، خوده پرستو بوده که هنوزم داره تووم میبینه و من از پرستویی که دوس داره دخترونه تر باشه دوستش دارم و ازش لذت می برم....خودم خیلی چیزا باید یاد بگیرم، چون تازه شروع کردم توجه کردن به یه چیزایی رو، ٢-٣ سال تایم خیلی کمیه واسه بلد نشدن همه چیز در مورد خودم اما خوشالم، خوشالم که الان اینجام. که یه تغییری کردم که راضیم :)
من خیلی دخترونه بودن و ناناز بودن رو دوست دارم
و کاملا موافقم که دختر بادی بلد باشه لوندی رو
که حتی تو تیپ اسپرتش دخترونه طور نازنازی باشه
کلن دختر باید ناز باااشه دیگه
جلف هم که اصن میره تو دسته ی همون زمخت ها بنظرم
عاره دقیقن منم موافقم. با خاانوووم بودن و لوندیه حتی توو اون تیپ اسپرت...
بعد می دونی ادم باید ناز-داری توو خودش باشه نه ادا... و اگه ادم ناز داشته باشه خب، خعععلییی خوووبه :)
Man mitonam instato dashte basham?agar rahat nisti iradi nadre
ادرس وبلاگت رو که برام گذاشتی، اشتباهه ک :/
پرستو من دخترایی که ادا در میارن رو سریع شناسایی میکنم!
کسی که سعی میکنه صداش رو نازدار کنه کاملا تابلو میشه به نظرم و من خنده ام میگیره!!
بعد من خیلی وقتا که عکسات رو میبینم دلم میخواد صدات رو هم بشنوم!
منم از آرایش زیاد متنفرم. فک میکنم دخترا باید ناز باشن و بلد باشن آرایش درست رو. آرایش زیاد هیچ دختری رو ناز و لوند نمیکنه، جلف میکنه. این نظر منه.
پاسخ:
اره دقیقن همینطوره، اونایی که ادان خیلی خوب مشخصن....
چه جالب که دلت خواسته صدامو بشنوی :))
بنظر من دختری که از لحاظ روحی همدخترونه است و از مردایی که مردونه هستن خوشش میاد، خب این دخترونه بودنه ضروریه... بعضیا هورمونای مردونه شون بیشتره و اصلن روحیه ی مردی دارن اینا بحثشون جداست... من از خودم که این مدلی نیستم گفتم و خب اره، منم ارایش زیاد رو اصن نمی پسندم، اصصصن... هر پوشش و ارایشی جایی داره واقعن
چقدر خوب و با جزییات مینویسی پرستو
خب بزار در مورد خودم بگم منم همینطوری بودم تقریبا و الانم هستم کمابیش، خب پارتنر من دوست داره خانمانه باشم ذوق میکنه کفش پاشنه بلند بپوشم ولی من هی با کتونی ظاهر میشم خب بنظرم بعد اینهمه سال سختمه تغییر بدم بعد یه مشکل دیگه که دارم میدونی چیه اینکه من در نهانم خودمو خیلی زمخت میبینم یعنی خودم اصلا حس میکنم جذابیت دخترونه ندارم اما همه فکر میکنم من خیلی دخترونه و چسان فسانم حتا،خب این رو به هرکی میگم میخنده بهم
پاسخ:
مرسی خب :))
من همیشه می گم، ببین با چی راحت تری... من هنوزم کوله و کتونیم رو دارم، اما خب دیه جاهای دیه استفاده می کنم، هنوز هم دلم کتونی خوب می خواد. و می خوام کتونی بخرم، اما خب دیه همممممه ش یه دختر خیلیییی اسپرت نیستم...
من نمی گم بخاطر خواسته یا حرف دوس پسرت خودتو عوض کن، چون خودت راحت نیستی وقتی پیششی، خودت معذبی و بعد هم که میای خونه و پیش خودت شاید با خودت حال نکنی، من اینجوریم، اما اگه واقعن دخترونه ای، بذا اون بعدت رشد کنه. فقط واسه مهمونی ادم نباید تیک تیکی باشه، ماها خانومیم، ماها باید اون بعد لوند بودنمون رو بذاریم به روو بیاد، لذت ببریم ازش... من خودم چون قدم بلنده، هیچ وخ پاشنه نپوشیدم، اما یاد گرفتم کالج بپوشم جای هی کتونی پوشیدن... نمی گم بیاییم اون دخترایی که انگار الان می خوان برن عروسی باشیم، اما اون دختری که می خواد بره دبیرستان هم نباشیم یا کوه...
من همیشه وقتی الی رو میبینم به لحاظ شباهت اندامی (خب حالا یکم درشت تر)مثه ریحاناست فرم اندامش.بعد مثه یه کره اسب وحشی میمونه.این کره اسب هر چی خانومانه تر لباس بپوشه سکسی تر میشه.توام تو دسته ی کره اسبایی:)) ینی هر چی خانومانه تر سکسی تر و من پرستویی که میاد از تی تی روسری های جینگول میخره به مراتب دوست تر میدارم.
پاسخ:
هاهاهاااا خررررر... ببین توو خونه ی خودمون همه می گن خاله جانم، حالا از لحاظ بازی و اینا والا که خاله همه ش اسپرت می پوشه و توو مود راحتیه و عمو خسرو هم همین جوری کیف می کنه اخه، از همین تیپ خاله جان... و وقتی پیش توام، تو بم می گی شبیه الی ام :))) بعد جفتشون خررررررن-ا
می دونم، دیشبم بم گفتم خانومانه بم بیشتر می یاد :) بعد کلن من که خرید کردنام با تو خیلیییی تغییر کرده... لازم بوده توو زندگانیم باشی خب :*
من یکی که الان 22 ساله مه و هنوز مث همون 18 سالگی شمام .
آره واقعا خوبه آدم وقت داشته باشه به خودش برسه بدو بدو نکنه همه ش ، قشنگ ماسکه رو بذاره رو صورت نیم ساعت بی فکر چشاشو ببنده زیر ماسک و ریلکس کنه . قبل بیرون رفتن با فراغ بال وایسه جلو آینه هی خط چشم بکشه هی پاک کنه دوباره بکشه ، هی رژ بزنه هی دستمال بکشه هی دوباره رژ بزنه تا بلاخره به اون خفنه برسه و واسه خودشتو آینه بوس بفرسته نه اینکه بدو بدو یه ضد آفتاب بماله و و یه رژ بکشه که سفیدی ضد آفتاب بره و هر چیم تو آینه نگاه میکنه واقعا خودشو نبینه و حواسش به جای لب و رژ یه جای دیگه باشه . من خودم یه آدمیم که کلا دیت رفتن توی قاموسم نیست ولی همیشه خوش تیپ بودن و پوست خوب داشتن و چهره ی زیبا داشتن برام مهم بودن ، تمیز بودن از اونم مهمتر ، بوی خوب دیگه از همه مهمتر ولی همیشه وقتشو نداشتم که همه ی اینا رو با هم برا خودم داشته باشم همیشه وقتم انقدی باز نبوده ، فکرم اونقدی برا اینا جای خالی نداشته و گای به دلایل مختلف واقعا حسرتشو میخورم . و از این یه چیز فاجعه ر هست ، اینکه خیلی وقتا آرایش نمیکنم ، یا مثلا به سرم میزنه برم موهامو کوتاه کنم به خاطر اینکه این دیگه شده استایلم این که هر جور خودم راحتم و بی حالی و تنبلی و بی انگیزگی ! به این چیزا که از همه بدتره ... اینو وقتی میفهمم که بده که یه روز که مثلا تیپ میزنم و آرایش میکنم درست و حسابی میرم بیرون و میبینم دید ادما و برخورد آدما چقد عوض شده و چقد بر خلاف اعتماد به نفس پایینم همه مثلا تحسینم میکنم و میکن باباااا تو چه مژه ای داشتی ما نمیدونستیم ، تو چه هیکل خوبی داشتی ما ندیده بودیم ، عجب موهایی و فلان و همه میگن همیشه از این کارا بکن ...
چقدم که من کامنتم طولانی شد .
ازت پرسیدم کنکور ارشد یا کارشناسی، واسه این بود که بدونم اولین باره تو شرایط کنکور هستی که این حسه مطلق کنکور رو داری یا نه، یه تجربه داشتی...
چون من خودم کارشناسیم اینجوری بودم خب...
دقیقن واسه همین می گم، اگه یه ذره، یه حداقلی ادم واسه خودش داشته باشه از اون حالت خمودگی و کسلی در میاد. اعتماد به نفسش زیاد تر میشه و اصن وقتی توو مودش باشه، حواسش بهش باشه یاد می گیره خووب بودن رو... وقتی ادم هی خووب ببینه و بره سعی کنه خووب انتخاب کنه و خووب خرید کنه، کم کم این توانایی رو بدست میاره خب...
هرچقد که دوس داری کامنتات اینجا طولانی باشه :)
و اون اعتماد به نفسه رو از خودمون نگیریم خب، اون حس خووب رو، اون حس اینکه مام زیباییم، مام اکی ایم، مام می تونیم خووب باشیم... حقمونه، نه؟