* دلم یه شلوار کرم رنگ می خواد... از این شلوار کرم خوبای بنتون... از اینا که راسته ی تنگن، بعد دو تا پیله داره بالای کمرش... اخ
** هی خودمو می برم تو خلوت، درو می بندم. می گم پرستو تو دختر حسودی ای؟ بعد بم جواب می ده بخدا نه. بعدتر بش می گم اخه پس چراااااا همه چیز بنظرم خیلی معمولی و حتی بد-ه ؟ می گم از حسودی داری اینجوری کامنت می دی؟ می گه بزن به چاک بابا، اصن بنظرم نمیان که بخوام حسودیشم کنم. فقط واقعن خوب نیست بنظرم. واقعن قشنگ نیست. واقعن معمولیه رو به پایین-ه... بعدترتر؟ از این به بعد می خوام خفه شم، دیگه نظرمو در مورد یه چیز یه کسکی به ادم دیه نظرمو نگم. چون میبینم که همه ش کامنتم یه چیزیه که من خوشم نمیاد یا بنظرم خوب نیست یا بد-ه :| ، بعد یه تایمی هم هست یه چیزی بنظرم خوبه ها. اون موقع هم کامنت دادم که چه قد خووبه. و وقتی بنظرم "خوبه" ینی خیلی خووبه... اما خب اینجور شبیه ادمای حسود میام دیه، والا بخدا... سمی جلوی توام خفه شم، یا تو واقفی به این مدلکی بودن من؟ واقفی که از حسودیه نی، از واقعن خوش نیومدنه ست؟
*** وای من عاشق این دیزاین استیج دیور هستم. پارسال که معرکه بود... یه عاااالمه ارکیده ی سفید با اون مغزیه بنفش-طورشون... کل دیوارا... فکرشو کن، همممه ی دیوارای فضات یه جور خفنی گل پوش باشن... بعد اسم اون اقایی که کار گل اراییش رو انجام داده یادم نی، جز غولاست اقاهه... امسالم دوس داشتم زیااااد
**** نشسته رو تخت. رژلبم رو بعد ٣ بار زدن و پاک کردن بالاخره تونستم اکی بزنم... گفته پرستو منو نیگا. شالم رو سر کردم، روبه روش وایسادم. یه جور کلافه ایم. این روزا هاپوی ریش پشمی صداش می کنم. خودمم بش می گم که انکارد نکنه، بس که ضعف می کنم این روزا واسه تیغ تیغیاش... یکی از عادتام اینه که وقتی پیششم، دستم رو می کشم روی صورتش... صورتش رو ناز می کنم... اون روز گریه می کردم تو بغلش، هق هق حتی. که هرررر چقد لبمو گاز می گرفتم، گریه ها باز می ریختن پایین. ٢-٣ هفته شده بود که پیشم نبود. بش گفته بودم که گاهی حتی همین دست کشیدن ساده ی رو صورتت رو هم ممکنه یه شرایطی که دست من و تو نیست، ازم بگیره...
به صورتش نیگا می کنم، یه لحظه جدی می شه،می گه پرستو، من ٣٠ سالمه دیگه
نیگاش میکنمو کلافگیمو، عصبی بودنمو قورت می دم. فک می کنم راس می گه،٣٠ سالشه... فکرتر می کنم که ٣٠ سال خیلیه ها....