* وای این اهنگ "هیس...معلومه کجای؟" ...
** داشتم فک می کردم عه، چه خوب که دلیل خوشالیه این روزام فقد خوراکیا نبوده
*** من یه ادمیم که ذهنم همه ش می جووره... هی به یه سری رفتار ادم مقابلش گیر می ده، هی فک می کنه فک می کنه که چرا این رفتارو داشته؟ من ادم ساده گذشتن از کنار رفتار ادما نیستم، پارتنرم مخصوصن... انقدی فک می کردم باید رابطه نداشته باشم اصن. بس که هی فک می کردم خب؟ چرا این رفتارو نکرد؟ خب چرا این حرفو زد؟ چرا اینکارو نکرد؟ و اینو نکرد و نگفت ینی دلش بام نیس؟ ینی نمی خواد باهم باشیم؟ ینی این حرف زدنام ، ینی این مدلکی بودنم خسته ش کرده؟ و بلاه بلاه بلاه... یا اینکه این رفتارو نکرد ینی ادم خسیسیه؟ این حرکتو زد ینی نشون دهنده ی ادم گیریه؟ ادم تعصبیه؟ بس که ادم مریض دیدم، بس که ادمایی دیدم که فکر نمی کنن، ادمایی که جای اینکه بخوان رفیق باشن برا هم دمبال سلطه گری-ن، دمبال بکن، نکن... هی خودمو از هاپو می کشم کنار که ببینم نکنه دارم بش اوانس می دم؟ تا یه حدی ادما توو رابطه به خواسته های هم احترام می ذارن و چیزی رو کنار می ذارن ولی تا حدی... هی فک می کنم نکنه زیادی به چیزایی که براش اهمیت داره دارم توجه بخرج میدمو از منیت خودم می زنم... من با هاپو توو رابطه مون، هاپو همون کارایی که از من انتظار داره انجام ندم، خودش هم همون کارو در مقابل برای من انجام نمیده.... هاپو؟ با دوستی که پسر باشه اکیه، اما اینکه بخوای هر هفته یا حتی ماهی یک دفعه همو ببینیم اکی نیس. اکیه هر از گاهی تو برنامه ای، دوره همی ای یا نه اصن بیرون رفتن دو نفره هم که بود اما نه توو تایم های نزدیک... اکچولی تنها چیزی که براش رعایت کردم اینه، و؟ خودش هم متقابلن برام رعایت می کنه... یاد دیالوگ سامانتا به شارلوت افتادم، اونجا که داشت از س****ک*****س اورال می گفت: که اگه اون واسه تو انجام میده، اکیه که توام واسه اون انجام بدی :))
من می دونم هرکی توو رابطه ش کارایی که واسه طرف مقابلش می کنه به خودش ربط داره ، اما گاهی از اینکه بشنوم که خیلییی تغییر کردم و این خیلی تغییر رو با یه لحن که مثلن دوس پسرت روت تاثیر گذاشته و از اون خود بودنه تغییر کردی و حس تحقیرانه ای که توش داشته باشه بدم میاد، قبل از اینکه هر کدوم از ادما به خودشون نیگا کننو ببین تغییر خودشون چقدر بوده ....
هووووووم... من دلم نمی خواد خوشالیه لحظه ای داشته باشم، خوشالیه تایمی... من وختی از خودم راضی نباشم، خوشال نیستم و این روزها هییییی به خودم گیییییر دادم که عایا خوشحالیه تو خوشالیه لحظه ایه؟ از خود گذشتگی زیادی واسه هاپو کردم؟ خیلی کوتاه اومدم در برابرش؟ رفتارام درسته عایا؟ اون روز هاپو بم گفت: پرستو من حواسم بود که تموم مدتی که من اکی نبودم، تو صبور بودی و من می دونم تویی اینکارو کردی که برات راحت نیست انجام یه سری کارا... من این جور رفتارا یادم می مونه.... به من گفت صبور...هع. منی که همممممه ی روزامو گذاشته بودم تا یاد بگیرمش. و هاپو دقیقن همون رفتارو دیده
من دوس ندارم چیزی که اکی نیست واقعن، از ریشه و اصل و پایه ها و اجرای-ه اولیه اکی نیست رو الکی اکی ببینم.... و برای همین انقدر به خودم گیر می دم که درست ببینیا، جوگیر حس رابطه ت نباشیا، منطقی ببین همه چیزو....
چه بدونم. نیدونم واقعن تونستم اینکارو کنم اما هاپو کسیه که این گره ها و گیرای رفتاری رو کمتر دارم، رفتارا و حرفاش جوری نیس بخوام هییی فک کنم، که هیییی ببینم این اخلاق ینی گیر؟ ینی متعصب؟ ینی خسیس؟ ینی حوصله مو نداره؟ ینی می خواد باهم نباشیم ؟ ینی با یکی دیگه س؟ ینی می خواد منه پرستو رو عوض کنه؟هاپو ینی هامو خیلی کم کرده، خیلی....